آیا تاکنون با خود فکر کنید که چرا ویندوز در برخی زمینهها، سیستم عاملی منحصر به فرد است. در ادامه سعی میکنیم به چنین سوالی پاسخ دهیم و البته ۵ مورد از رازهای ویندوز را برایتان شرح دهیم.
چه اتفاقی برای فایل حذف شده میافتد؟
هر موقع که شما فایلی را Delete میکنید، به کجا میرود؟! همانطور که قطعا میدانید، چنین فایلی قبل از پاک شدن کامل از روی هارد دیسک، دو مرحله را طی میکند؛ با فرض اینکه سطل زباله (Recycle Bin) سیستمتان را غیر فعال نکرده باشید، فایل دیلیت شده ابتدا به آنجا میرود. پس از رفتن فایل به Recycle Bin، میتوانید به راحتی آن را باز کنید و با زدن کلیک راست بر روی فایل مورد نظر و سپس انتخاب گزینه Restore File، آن را برگردانید.
سطل زباله ویندوز چیز بسیار مناسبی برای مواقعی است که ناخواسته فایلی را حذف میکنید. تا زمانی که شخصا دست به کار نشوید و فابل یاد شده را حذف نکنید، ویندوز به طور خودکار آن را حذف نمیکند. جالب است بدانید که حتی پس از پاک کردن فایلها از سطل زباله هم میتوانید با بهرهگیری از اپلیکیشنهای مختلف -از جمله Recuva- اقدام به بازگردانی آنها کنید. البته نکته مهمی در اینباره وجود دارد؛ اگر شما قبل از پاک کردن فایلی خاص، اطلاعات بسیاری بر روی هارد دیسک خود داشتهاید، ممکن است نرم افزارهای ریکاوری زیاد به کارتان نیایند؛ چرا که ممکن است استفاده از آنها، فایلی تخریبشده را برگرداند.
محدودیتهای اعمال شده برای انتخاب کردن نام فایلها و فولدرها
یکی از رازهای ویندوز این است که این سیستم عامل به طور پیشفرض استفاده از برخی علائم و نشانهها را در نام فولدرها و فایلها ممنوع کرده است. کاراکترهایی مثل /، * و : در این دسته قرار میگیرند. شاید برایتان سوال شده باشد که این ممنوعیت به چه دلیل است؟ در جواب باید گفت که دلیل اصلی، به نحوه عمل فایلهای سیستمی ویندوز باز میگردد.
برای مثال، سیستم عامل ویندوز در زبان برنامهنویسیاش از کاراکتر / برای متمایز کردن دایرکتوریها استفاده میکند؛ با استفاده از دستور cd (مخفف change directory به معنای تغییر دادن دایرکتوری) میتوانید فایل خاصی را در هارد دیسک خود پیدا کنید. مثلا:
C:/Users/MobinAhmadi/Downloads/GadgetNews logo.png
اگر به جای فایل GadgetNews logo بنویسیم GadgetNews/logo چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت، ویندوز به صورت خودکار logo را به عنوان فایلی در فولدر GadgetNews شناسایی میکند. با دانستن این موضوع، اکنون قطعا میدانید که چرا ویندوز اجازه استفاده از چنین علائمی را نمیدهد.
ویندوز به طور پیشفرض اجازه استفاده از دونقطه (:) را در نام فایلها و فولدرها نمیدهد، آن هم به چند دلیل؛ این نشانه به ویندوز میفهماند که فایل یاد شده یک درایو جدا به حساب میآید (مثلا در مسیر C:/Users/MobinAhmadi/Downloads/GadgetNews logo.png قسمت بولد شده، نشاندهنده یک درایو در ویندوز است). به همین دلیل، ویندوز برای جلوگیری از سردرگمشدن، اجازه استفاده از آن را نمیدهد.
به علاوه این را هم بدانید که ویندوز برای عدم اجازه به شما به منظور استفاده از کاراکتر ستاره، دلایل مهمی دارد. این کاراکتر میتواند به عنوان یک وایلدکارد در قسمت Command Prompt ویندوز مورد استفاده قرار گیرد؛ برای مثال، تایپ کردن *.*del میتواند تمامی فایلهای مربوط به یک دایرکتوری خاص را پاک کند. اگر میتوانستید بر روی فایلی نام txt.* را قرار دهید، ویندوز ممکن بود آن را با دستوری مثل del*.txt اشتباه بگیرد. در این بین ممکن است فردی بخواهد با دادن چنین دستوری به ویندوز، فقط یک فایل txt خاص را حذف کند، اما این نکته ضروری است که وارد کردن این دستور، همه فایلهای txt را پاک میکند.
در نام هیچ فولدری نمیتوان از واژه Con استفاده کرد
در کنار کاراکترهای یاد شده در دو پاراگراف بالا، سیستم عامل ویندوز اجازه استفاده از برخی واژهها را نیز در نام فایلها و فولدرها به شما نمیدهد؛ واژههایی مثل CON ،AUX ،LPT1 و موارد دیگر. مطمئنا تاکنون توانستهاید حدس بزنید که چنین محدودیتهایی، همگی به عملکردهای سیستم باز میگردد. واژه CON برای ویندوز به معنای عملکرد کیبورد و نمایشگر سیستم است، واژه AUX به دستگاهی که از پورتی سریالی استفاده میکند اشاره دارد و LPT1 نیز به معنی پورت موازی است.
اگر ساخت فایل با چنین نامهایی امکانپذیر بود، ویندوز مطمئنا قاطی میکرد و نمیدانست که منظور شما نام فایلی خاص است یا عملکردهای یاد شده. این موضوع که یکی از رازهای ویندوز به حساب میآید، شباهتی انکارناپذیر به بحث واژههای رزرو شده در زبان برنامهنویسی دارد.
مایکروسافت ورد (Word) حرفهای زیادی برای گفتن دارد
بعضی عملکردها در ویندوز هستند که به ظاهر توسط توسعهدهندگان در آن قرار داده شدهاند و هدف اصلیشان، ارائه چند ترفند ساده برای انجام کارها است. یکی از این ترفندها در نرم افزار مایکروسافت ورد وجود دارد. نرم افزار ورد را باز کرده و متنی که در زیر این پاراگراف میبینید را تایپ کنید و کلید Enter را بزنید:
(۱۰ ,۵)rand=
همانطور که میبینید، دو عدد در بالا دیده میشوند؛ اولین عدد (از چپ) تعداد پاراگرافهایی که ورد میسازد را مشخص میکند و دومی، تعداد خطهای هر پاراگراف است. مثلا در زیر، ما عبارت (۵ ,۳)rand= را تایپ کردهایم که نشاندهنده ۳ پاراگراف است و هر کدام از آنها، ۵ خط دارند:
چرا در ویندوزهای ۶۴ بیتی یک فولدر Program Files اضافه دیده میشود؟
اگر با هر دو نوع ویندوزهای مایکروسافت -یعنی ۳۲ و ۶۴ بیتی- کار کرده باشید، قطعا میدانید که در نسخه ۶۴ بیتی، علاوه بر فولدر Program Files، پوشه دیگری به نام (Program Files (x86 هم دیده میشود. این موضوع باعث میشود که اپلیکیشنهای ۳۲ بیتی هم بتوانند در ویندوز ۶۴ بیتی اجرا شوند و این یک موضوع بدیهی است؛ اما سوال این است که چرا مایکروسافت، این دو پوشه را با هم ادغام نکرده است؟
اساسا، ساختن یک پوشه جدا به نام (Program Files (x86 باعث میشود که اپلیکیشنهای ۳۲ بیتی دقیقا به همان روالی که همیشه کار میکردهاند، اجرا شوند و بر روی اپلیکیشنهای ۶۴ بیتی اثر نگذارند. بعضی از اپلیکیشنهای قدیمی ۳۲ بیتی هستند که پیش از ساخت ویندوز ۶۴ بیتی، وجود داشتهاند. به همین دلیل، چنین اپلیکیشنهایی هیچگونه شناختی از فایلهای دیالال ۶۴ بیتی ندارند؛ در ضمن، اگر اپلیکیشنی ۳۲ بیتی بخواهد از فایلهای دیالال ۶۴ بیتی استفاده کند، سیستم را دچار مشکل میکند.
به همین دلیل با قرار دادن اپلیکیشنها و فایلهای دیالال ۳۲ بیتی در فولدری مجزا، جدا از اینکه به سیستم آسیب نمیرسد، هر دو گروه اپلیکیشنها (۳۲ بیتی و ۶۴ بیتی) بدون تاثیرگذاری بر هم، به خوبی کار میکنند.
پس از چندین تیزر کوتاه، بالاخره موتورسیکلت جدید هوندا موسوم به پروژهی نئو اسپرتس کافه (Neo Sports Cafe) رسما رونمایی شد. این موتورسیکلت که در کلاس استاندارد بدون پوشش پیشرانه (Naked) یا رودستر قرار میگیرد، زودتر از موعد مقرر، یعنی قبل از نمایشگاه موتور سیکلت میلان ۲۰۱۷ (EICMA) معرفی شد.
اولین تصاویر محصول جدید هوندا که به پیشرانهی چهار سیلندر خطی مجهز است در حاشیهی نمایشگاه خودروی توکیو ۲۰۱۷ منتشر شد. با نگاهی دقیق، مشخص شد که این تصاویر با تیزر ویدئوی منتشرشده، متفاوت است، بخصوص در این تصاویر، آینههای موتورسیکلت موجود در تیزر ویدئویی دیده نمیشوند. از دیگر موارد تغییر دادهشده میتوان به چراغهای راهنما، قسمت نگهدارندهی پلاک و چراغ جلو اشاره کرد. شاید بتوان گفت مدلی که در نمایشگاه موتورسیکلت میلان ۲۰۱۷ رونمایی میشود با تصاویر منتشرشدهی امروز تفاوت خواهد داشت. با توجه به تیزرهای پروژهی NSC و تأکید بر رونمایی آن در تاریخ ۱۵ آبان، احتمالا محصول جدید هوندا بهزودی به فروش گذاشته خواهد شد.
با نگاهی کوتاه به تصاویر، شباهت NSC به مدل مفهومی CB4 که در نمایشگاه موتورسیکلت میلان ۲۰۱۵ معرفی شده بود، مشخص میشود. بزرگترین تفاوت این دو موتورسیکلت پیشرانههای آنان است که به نظر میرسد NSC از پیشرانهی حجیمتری استفاده میکند.
مقالهی مرتبط:
تیم تحریریهی وبسایت MCN ادعا میکنند که پیشرانهی NSC، همان پیشرانهی چهار سیلندر خطی ۹۹۸ سیسی مدل CBR1000RR است. مقامات هوندا در مورد پیشرانه اطلاعاتی ندادهاند و فقط به گفتن یک جملهی کوتاه بسنده کردهاند:
پروژهی NSC یک موتورسیکلت استاندارد است که زیبایی و لذت سواری یک موتورسیکلت اسپرت را با نسل جدیدی از پکیج فنی ترکیب میکند.
«پکیج فنی هوندا» (Honda motorcycle package) مورد هیجانانگیزی به نظر میرسد؛ شاید هوندا با NSC به پرچمدار کلاس موتورسیکلتهای استاندارد تبدیل شود. بدون شک در این کلاس، قدرت و عملکرد بخش مهمی است؛ اما از نظر ظاهر، NSC در برابر رقبایی چون سوزوکی GSX-S1000، کاواساکی Z1000 یا حتی هوندا CB1000R پیروز خواهد بود.
با رونمایی رسمی این موتورسیکلت جذاب در نمایشگاه موتورسیکلت میلان ۲۰۱۷، مشخصات کامل آن منتشر خواهد شد.
در پایان میتوانید تیزر رسمی منتشرشده از موتورسیکلت هوندا پروژهی NSC را تماشا کنید.
این روزها وقتی صحبت از شرکتهای تیونینگ خودرو میشود، افزایش قدرت پیشرانه، اولین موردی است که به ذهن خطور میکند؛ اما این بار شرکت تیونینگ بیزیموتو (Bisimoto) بهجای افزایش توان خودرو بر مصرف سوخت آن تمرکز کرده است. این شرکت پرآوازه همواره در افزایش توان پیشرانهها موفق عمل میکند و امسال سعی کرده است بر افزایش بازدهی و کاهش مصرف سوخت خودروها تمرکز کند.
مصرف ترکیبی سوخت هیوندا آیونیک در نسخه پایه و بلو (Blue) به ترتیب برابر ۴.۲ و ۴ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر است و همین امر سبب شده این خودرو در دسته خودروهای کممصرف و اقتصادی قرار گیرد. کمپانی بیزیموتو با انتخاب این خودرو تلاش کرده است بازده پیشرانه این خودرو را به حداکثر برساند. بر اساس ادعای بیزیموتو، این شرکت به بهترین شکل به هدف خود دست یافته است و در آزمایشات انجامشده، توانسته در بعضی موارد مصرف ترکیبی سوخت این خودرو را به ۲.۸ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر برساند.
تغییر در شرایط آیرودینامیک، اصلیترین عامل دستیابی به این هدف بوده است که از جمله این تغییرات میتوان به محصور کردن تایرهای عقب، نصب اسپلیتر جدید در جلوی خودرو، نصب رکابهای جدید در اطراف خودرو و یک بال عقب برای بهبود جریان هوا اشاره کرد. بهعلاوه، بیزیموتو با نصب کمکفنرهای جدید و کاهش ارتفاع این خودرو، سعی کرده است ویژگیهای آیرودینامیک را بیش از پیش بهبود بخشد.
از دیگر تغییراتی که مهندسان بیزیموتو در این خودرو ایجاد کردهاند میتوان به زاویهبندی جدید سیستم تعلیق و همچنین استفاده از تایرهای اکوپیا بریجستون جهت کاهش مقاومت غلتشی اشاره کرد. همچنین از روغن سینتتیک PurOl Eliteدر پیشرانه این خودرو استفاده شده و شمعهای خودرو از برند معتبر انجیکی (NGK) انتخاب شده است. بیزیموتو سیستم اگزوز استاندارد خودرو را با یک سیستم ویژه با بازده حجمی بالاتر جایگزین کرده است. جایگزین کردن رینگهای ۱۹ اینچی فیبر کربنی با رینگهای استاندارد، دیگر موردی است که مهندسان بیزیموتو انجام دادهاند. ترمزهای قویتر، سیستم دیجیتال جدید و صندلیها ریکارو (Recaro) اگرچه بر مصرف سوخت خودرو بیتأثیرند، اما بیزیموتو این تغییرات را نیز در این خودروی خاص اعمال کرده است.
با اینکه احتمالا هنوز زمان زیادی تا تولید رسمی یک خودروی هیوندا با چرخهای محصور در عقب باقی مانده است؛ اما هایپراکونیک یادآور این حقیقت است که شرکتهای تیونینگ راهکارهای زیادی برای بهبود مصرف سوخت خودروها در نظر دارند. همچنین، این خودرو سبب شده است نگاه جدیدی به شرکتهای تیونینگ داشته باشیم و بدانیم که این برندها همیشه به دنبال افزایش قدرت پیشرانه نیستند و به بازدهی و کاهش مصرف سوخت خودرو نیز علاقهمندند.
کمیتهی مشاورهی مدیریت غذا و دارو پس از رسیدن به توافق، ژن درمانی آزمایشی برای بیماران مبتلا به نوعی نادر از نابینایی موروثی را تأیید کرد و زمینهای برای یک گام تاریخی فراهم کرد.
اگر این سازمان با توصیهنامه موافقت کند، این درمان یکمرحلهای، اولین ژن درمانی اختلال موروثی در ایالات متحده خواهد بود.
این درمان که توسط مرکز Spark Therapeutics واقع در فیلادلفیا ابداع شده است، شامل تزریق نسخهی سالم ژن RPE65 به چشمهای بیمار است که نمونههای ناسالم و معیوب آن ژن را دارد؛ این ژن مسئول ساخت پروتئین مورد نیاز برای بینایی است.
بهگفتهی محققان، این نوع درمان منجر به بینایی کامل نمیشود؛ بلکه پیشرفتهای چشمگیری در بینایی فرد به دنبال خواهد داشت. FDA تنها یک مورد ژندرمانی را آزمایش کرده است؛ کیمریا (Kymriah) که برای سرطان خون دوران کودکی به کار میرود. این روش شامل استخراج سلولهای ایمن و تغییر ژنتیکی آنها در آزمایشگاه و بازگشت آنها به بدن بیمار است.
در مقابل، محصول اسپارک معروف به لوکستورنا، یک روش ژندرمانی واقعی را ارائه میکند که در آن یک ژن سالم، وظیفهی ژن معیوب را انجام میدهد. تقریبا ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر در ایالات متحده مبتلا به بیماریهای موروثی شبکیه هستند که دلیل آن ژن تغییریافتهی RPE65 است.
این شرکت هنوز هزینهی تقریبی درمان را اعلام نکرده است؛ اما احتمالا هزینهی آن بسیار بالا خواهد بود. تحلیلگران وال استریت هزینهی تقریبی ۷۵۰ هزار تا یک میلیون دلار را برای هر دو چشم پیشبینی میکنند.
بیماری کودکانی که ژن معیوب دارند معمولا در سالهای اولیهی زندگی تشخیص داده میشود که شامل اختلالهایی از جمله بیماری چشمی لبر یا اختلال رنگدانهای شبکیه است. آنها بینایی محدودی دارند که معمولا به مرور زمان بدتر میشود و منجر به شبکوری و از بین رفتن بینایی مرکزی و محیطی میشود. تقریبا تمام این اختلالها به کوری مطلق ختم میشوند.
در طول نشست این سازمان، تعدادی از افراد جوان داستانهای خود را در مورد درمان آزمایشی و تغییر زندگیشان گفتند که برای اولین بار توانستند ستارهها و چهرهی والدین خود را ببیند و شب با دوستان خود بیرون بروند.
کاتلین کوری، یک جوان ۲۴ سالهی لسآنجلسی، در مورد این تجربه اظهار میکند که به خاطر از بین رفتن بینایی، از درس و دانشگاه خود عقب افتاده است.
در پرتگاهی قرار داشتم که نزدیک بود همه چیز را از دست بدهم. پس از ژندرمانی در سال ۲۰۱۳، دیگر لازم نبود در دنیای سیاه و سفید زندگی کنم، شاید دیگر بینایی عادی خود را به دست نیاورم اما توانستم به استقلال برسم.
وی در نهایت در مقطع کارشناسی ارشد رشتهی بیماریهای مسری فارغالتحصیل شد. کوری و افراد دیگری که در این جلسه تشکیل داشتند تأکید کردند که سطح بینایی حتی نزدیک به ۲۰-۲۰ هم نیست و این احتمال وجود دارد که بهبود اخیر دائمی نباشد. محققان میگویند عوارض به مدت چهار سال یا بیشتر دوام میآورند. سالها است که برای غلبه بر موانع موجود در این زمینه، تلاشهایی صورت گرفته است؛ بنابراین رأی اعتماد این کمیته میتواند بهعنوان یک پیشرفت بزرگ به شمار آید.
به گفتهی کاترین های، رئیس و سرپرست تحقیقات و توسعهی اسپارک:
یکی از امیدهای پروژهی ژنوم انسانی استفاده از ژنها برای توسعهی پزشکی است . این مسئله پیچیدهتر از حد تصور شده است؛ اما این موفقیت ارزش زیادی برای بیماران موروثی خواهد داشت.
صدها آزمایش پزشکی ژندرمانی در کل دنیا در دست اجرا هستند و به نقل از گروه صنعتی Alliance for Regenerative، بیماریهایی مثل هموفیلی و هانتینگتون در این دسته قرار دارند. به گفتهی استفن رز، سرپرست تحقیقاتی مؤسسهی مبارزه با نابینایی، تنها برای بیماریهای مرتبط با شبکیه بیش از هجده آزمایش ژن درمانی در دست اجرا است. این گروه روی تحقیقات قبلی درمانی به نام voretigene neparvovec سرمایهگذاری کرده است. این پژوهش یک روش ژندرمانی برای درمان نابینایی موروثی لبر است.
اسپارک در سال ۲۰۱۳ بر اساس تحقیقات و سرمایهگذاری عمدهی بیمارستان کودکان فیلادلفیا (CHOP) تأسیس شد. در یک آزمایش محوری شامل سی بیمار ۴ تا ۴۴ ساله، اغلب بیمارها درمانهایی دریافت کردند که نشاندهندهی پیشرفت و بهبود در کنترل پیچ و خمها همراه با موانع و فلشهای مسیر بود.
دورهای بهعنوان دورهی مانع برای اندازهگیری «بینایی کاربردی» بیماران یا توانایی کنترل فعالیتهای روزانه در شرایط نور کم طراحی شد. بیمارها در خواندن نمودار بینایی، پیشرفت معناداری احساس نمیکردند. در طول جلسه، محققان فیلمی از یک کودک ۶ ساله را قبل از شروع دورهی درمان نشان دادند که در دورهی مانع به اشیاء برخورد میکرد و قادر نبود این مرحله را سریع طی کند.
کودک در سن ۱۰ سالگی، یعنی چند سال بعد از درمان، توانست بهراحتی و در چند ثانیه از موانع عبور کند. اختلال کریستین گواردینو، یک دانش آموز ۱۷ سالهی دبیرستان Patcogue نیویورک هم در سنین کمتر از یک سالگی تشخیص داده شد. الیزابت، مادر او اشاره میکند:
ما باید تمام لامپها را روشن نگه میداشتیم، او رفتهرفته کاملا نابینا میشد و نمیتوانست خود را کنترل کند.
کریستین که قبلا در تست شرکت کرده بود، در سال ۲۰۱۲ درمان را بهعنوان بخشی از آزمایش CHOP دریافت کرد و بینایی او بلافاصله بهبود پیدا کرد. حالا به گفتهی مادرش او میتواند ورزش کند، با دوستانش هنگام شب بیرون برود و مطالعه کند؛ هرچند حروف نوشتهها باید بزرگ باشند.
کریستین این تغییر زندگی خود را خارقالعاده توصیف میکند. او اخیرا در مسابقهی استعدادیابی آمریکا شرکت کرد و تعجب داوران را با صدای خارقالعادهی خود برانگیخت. او بسیار خوشحال بود که میتوانست به وضوح داورها را ببیند.
جان بینت، چشمپزشک دانشگاه پنسیلوانیا که در توسعه و تست ژندرمانی همکاری داشت، میگوید درمان به کودکان اجازه میدهد استقلال بیشتری پیدا کند، قادر به حرکت باشند و ورزش کنند.
ژیلت (Gillette) برندی شناختهشده در صنعت بهداشت شخصی است. محصولات اصلی این برند، تیغهای اصلاح مو هستند. شرکت Procter & Gamble در حال حاضر مالکیت برند ژیلت را در اختیار دارد. این شرکت برندهای معتبر دیگری همچون اورال-بی، پمپرز، تاید، هداندشولدرز و بسیاری برندهای معتبر محصولات بهداشتی را تحت پوشش دارد.
مرکز اصلی برند ژیلت در حال حاضر در شهر بوستون ایالت ماساچوست واقع است. این برند تا سال ۲۰۰۵ متعلق به شرکت ژیلت بود. شرکت ژیلت در سال ۱۹۰۱ توسط کینگ سی.ژیلت (King C.Gillette) تأسیس و در سال ۲۰۰۵ به P&G ملحق شد. برند ژیلت در سالهای فعالیت آنچنان موفق و مشهور شده است که در بسیاری از کشورهای دنیا، کلمهی ژیلت به جای تیغ اصلاح یا خودتراش استفاده میشود.
تاریخچه تأسیس
ایدهی ساخت خودتراشهای ژیلت در تابستانی در سال ۱۸۹۵ به فکر کینگ ژیلت خطور کرد. این تاجر آمریکایی وقتی متوجه کند شدن تیغ اصلاح خود شد، به فکر این افتاد که محصولی ساده با قابلیت جابهجایی و تعویض تیغ تولید کند. در آن زمان برند Star محصولی مشابه ایدهی ژیلت تولید میکرد؛ اما آن خودتراشها نیز برای تعویض نیاز به نصب دشوار و تیز کردن تیغ داشتند. ایدهای که ژیلت در ذهن خود به تصویر کشید، بخشی شامل دو تیغ موازی بود که روی یک دسته نصب میشد و پس از کند شدن قابل تعویض بود. او در ایدهی خود، ارزان و ساده بودن محصول را نیز لحاظ کرده بود.
ژیلت ۶ سال روی بهبود ایدهی خود کار کرد. اکثر مشاورانی که با او صحبت میکردند، به این ایده امید نداشتند و آن را غیر قابل اجرا میدانستند. در نهایت، کینگ ژیلت در سال ۱۹۰۱ با ویلیام نیکرسون، استاد دانشگاه MIT و مهندس مکانیک باسابقه دیدار کرد و او را برای تولید تیغ خودتراش متقاعد کرد. نیکرسون فرآیند تولید محصولات را تدوین کرد و ژیلت نیز وظیفهی تأسیس و مدیریت شرکت تولیدی را بر عهده گرفت. در نهایت شرکت American Safety Razor تأسیس شد تا سرمایهی ۵ هزار دلاری مورد نیاز برای تولید محصول تأمین شود. اولین تیغ خودتراش برند ژیلت در سال ۱۹۰۳ تولید شد.
پس از مدتی، نام شرکت به Gillette Razor Company تغییر نام داد و تبلیغ محصولات خود را در اکتبر سال ۱۹۰۳ شروع کرد. اولین تبلیغات این برند در مجلهی Systems منتشر شد. این شرکت در سال اول، ۵۱ دستهی تیغ کامل به قیمت هر کدام پنج دلار و ۱۶۸ تیغ اضافه به قیمت یک دلار برای ۲۰ عدد به فروش رساند.
پتنت خودتراش در سال ۱۹۰۴ به نام ژیلت ثبت شد. در این سال، فروش دستههای خودتراش به ۹۰۸۸۴ عدد و تعداد تیغهای بهفروشرفته نیز به ۱۲۳۶۴۸ عدد رسید. در سال بعد، شرکت ژیلت که رشد خوبی تجربه کرده بود، به ساختمانی ۶ طبقه در جنوب بوستون منتقل شد. شعار تبلیغاتی ژیلت در آن سالها و پیش از شروع جنگ جهانی اول، بر کیفیت بالای تیغها و توانایی اصلاح با آنها در همهی شرایط تأکید داشت. در همین زمان، ژیلت به فکر گسترش شرکت خود در کشورهای دیگر افتاد و اولین دفتر خارجی خود را در سال ۱۹۰۵ در لندن تأسیس کرد. در سالهای بعد و تا سال ۱۹۰۹، کارخانههای تولیدی ژیلت در شهرهای پاریس، مونترئال، برلین و لستر و دفترهای مدیریت در فرانسه و هامبورگ آلمان تأسیس شدند. تا سال ۱۹۲۳، حدود ۳۰ درصد از محصولات ژیلت در کارخانههای خارج از آمریکا تولید میشد.
در سال ۱۹۱۰، ژیلت بخشی از سهام خود را به یکی از سرمایهگذاران اصلی شرکت فروخت. جان جویس، فردی بود که در جلسات قبلی مدیریت، سمت ریاست را به ژیلت باخته بود؛ اما در این سال با پرداخت ۹۰۰ هزار دلار، بخشی از سهام ژیلت را خرید و بهنوان معاون اول شرکت منصوب شد. پس از آن، ژیلت که تنها عنوان مدیریت را داشت، از واحدهای خارجی شرکت دیدن میکرد و جویس وظایف اصلی مدیریت را بر عهده داشت. پس از مرگ جویس در سال ۱۹۱۶، دوست دیرینهی او یعنی ادوارد آلدرد مدیریت شرکت را بر عهده گرفت.
جنگ جهانی اول و تولید انبوه تیغ اصلاح
در طول جنگ جهانی اول، ارتش آمریکا برای تأمین نیاز سربازهای خود، سفارش تولید ۳.۵ میلیون دسته تیغ و ۳۶ میلیون تیغ خودتراش را به شرکت ژیلت داد. این شرکت نیز برای تأمین سفارش، ۵۰۰ نیروی جدید را به کارخانههای خود اضافه کرد و شیفت کاری را به ۲۴ ساعت تغییر داد. پس از جنگ نیز فروش محصولات ژیلت افزایش زیادی داشت؛ زیرا نیروهای نظامی که از محصولات این شرکت در زمان جنگ استفاده میکردند، به دنیال تیغهای اضافه برای خودتراشها بودند.
در سال ۱۹۲۱، پتنت ژیلت در ارتباط با خودتراشها منقضی شد. اما این شرکت برای تغییرات آماده بود. آنها خودتراشی جدید با قیمت پایین یک دلار عرضه کردند که بازار محصولات ارزانقیمت را هدف قرار داده بود. محصول این شرکت با نام Silver Brownie با استقبال بالای مردم روبرو شد.
ظهور مشکلات
اولین مشکلات شرکت ژیلت در پایان این دهه رخ داد. شرکت تولید خوتراش Auto Strop که تحت مالکیت هنری جی. گیزمن بود، شکایتی علیه ژیلت تنظیم کرد. این شکایت به خاطر نقض پتنت به دادگاه ارائه شد. گیزمن ادعا میکرد روش تولید تیغهای ژیلت از روشی که او زمانی برای کینگ ژیلت توضیح داده بود کپی برداری شده است. به هر حال شرکت ژیلت با ادغام شدن در اتو استرپ، این شکایت را لغو کرد؛ اما مشکلات تازه شروع شده بودند. وقتی گیزمن اطلاعات مالی ژیلت را بررسی کرد، متوجه شد که این شرکت در ارائهی گزارش درآمد پنجسالهی خود، سه میلیون دلار تخلف دارد. انتشار این اطلاعات، وضعیت شرکت را وارد مرحلهای بحرانی کرد و ژیلت با افت ارزش سهام نیز روبرو شد. ارزش سهام این شرکت از ۱۲۵ دلار در ابتدای سال ۱۹۲۹، به ۱۸ دلار رسید.
این بحرانها باعث شد که تغییرات مدیریتی اساسی در شرکت ژیلت رخ دهد. کینگ ژیلت از سمت ریاست استعفا داد و ۱۴ ماه بعد در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. پس از آن گیزمن به عنوان رئیس هیئت مدیره و جرارد بی.لمبرت به عنوان رئیس شرکت شروع به کار کردند. لمبرت قراردادی بدون حقوق امضا کرد و از شرکت قول گرفت که در ازای افزایش ارزش سهام به میزان پنج دلار، به او سهام مالکیت اهدا شود.
لمبرت محصول شرکت ژیلت را به اوج خود بازگرداند. در سال ۱۹۳۰ با اقرار به اینکه محصولات قبلی مشکلاتی داشتهاند، یکی از تاریخیترین محصولات این شرکت یعنی Gillette Blue Blade به بازار عرضه شد. در تولید این خودتراش از فناوری ابداعشده توسط گیزمن استفاده شد. بلو بلید خودتراشی بسیار باکیفتی بود که فروش بالایی نیز به همراه داشت.
فروش بالای محصول جدید نیز ژیلت را از شرایط بحرانی نجات نداد. لمبرت در سال ۱۹۳۴ از سمت خود استعفا داد و جای خود را به ساموئل سی.استمپلمن داد که او نیز موفقیت آنچنانی بهدست نیاورد. پس از آن در سال ۱۹۳۸، هیئت مدیره جوزف پی. اسپنگ جونیور را به سمت ریاست شرکت ژیلت منصوب کرد.
اسپنگ در همان دوران ابتدایی مدیریت، بودجهی تبلیغات را بازگرداند و کمپینهایی قوی برای ژیلت شروع کرد. آنها تمرکز خود را روی تبلیغات در محیطهای ورزشی و خرید حق تبلیغات مسابقات قرار دادند. از آن زمان تبلیغات در صنایع ورزشی، پای ثابت کمپینهای ژیلت بودهاند.
در زمان جنگ جهانی دوم، باز هم فروش محصولات ژیلت افزایش یافت و تقریبا تمام محصولات این شرکت به میدانهای جنگ ارسال میشدند. آمار فروش بالا تا پس از پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت.
ورود به بازارهای جدید
اسپنگ در طول دوران پرسود پس از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفت ژیلت را وارد بازارهای جدید بکند. در این زمان، ژیلت محصولاتی همچون خمیر ریش را نیز به بازار عرضه میکرد. شرکت ژیلت در سال ۱۹۴۸ با خرید شرکتهای همچون Tony و Paper Mate وارد بازارهای رنگ و نوشتافزار نیز شد.
ژیلت در سالهای بعدی تا انتهای دههی ۱۹۶۰ به این استراتژی ادامه داد و بازارهای مختلف را آزمایش کرد. کارل گیلبرت در این زمان مدیر عامل ژیلت بود. محصولات متنوع آنها مانند رنگ مو، عطرهای لاکچری، دستگاههای کوچک الکترونیکی مانند ساعت مچی، نتوانستند به موفقیت بزرگ دست پیدا کنند و در نتیجه، تنها حاشیهی سود شرکت را کاهش دادند.
این دوران با موفقیتهایی نیز همراه بود. وینسنت سی. زیگلر جایگزین گیلبرت شده بود و مدیریت شرکت را بهبود داده بود. سیستم اصلاح Trac II یکی از موفقیتهای ژیلت بود که در کنار موفقیت شرکت زیرمجموعهی دیگر با نام French S.T، آنها را به ادامهی مسیر امیدوار میکرد. در همین راستا در سال ۱۹۷۱، ژیلت دستهبندی کلی محصولات خود را به این صورت اعلام کرد: محصولات خودتراش امن، لوازم آرایشی و بهداشتی، لوازم مراقبت شخصی و نوشتافزارهای پیپر میت.
زیگلر در میانههای دههی ۱۹۷۰ خود را بازنشسته کرد. در سال ۱۹۷۵ بود که پس از جلسه با چند مدیر مختلف، کولمن ام. ماکلر جایگزین زیگلر شد. او با ایدههای بلندپروازانهی سرمایهگذاری وارد دنیای تجارت شده بود. ماکلر سیاستهای زیگلر در ارتباط با تنوع محصولات را بهبود بخشید. او تعدادی از شرکتهای خریداریشده را که سود پایینی داشتند فروخت و در عوض روی شرکتها و محصولات دیگر که سوددهی بالاتری داشتند تمرکز کرد. شرکت براون یکی از شرکتهایی بود که زیگلر در سال ۱۹۶۷ خریداری کرد و ماکلر با حفظ آن موافق بود. البته حفظ این شرکت نیز چالشهایی از جنس دعواهای حقوقی برای ژیلت به همراه داشت.
ماکلر در ادامهی دوران فعالیت خود با چالش اتهام خطرات زیستمحیطی مواد اولیه مانند آئروسل روبرو شد. او برای رفع این چالش. خطوط تولید را اصلاح کرد تا آئروسل را از مرحلهی تولید و ارسال محصولات حذف کند. هزینهی تبلیغات در دوران ماکلر افزایش یافت و او تمرکز زیادی روی تبلیغ محصولات جدید مانند دئودورانتهای Soft & Dri و اسپری موی White Rain داشت. محصول دیگری که در زمان او تولید شد، دئودورانت Dry Idea بود که سود بالایی برای ژیلت به همراه داشت.
رقابت با بیک
مقالهی مرتبط:
بیک، برندی فرانسوی بود که سبک کاری و بازار هدفی مانند ژیلت داشت. این شرکت که ابتدا روی خودکار و فندک سرمایهگذاری کرده بود، در دههی ۱۹۶۰ وارد بازار آمریکا شد. اگرچه خودکار و فندک تنها ۱۵ درصد از سود ژیلت را تأمین میگردند؛ اما با ورود بیک، این شرکت احساس خطر کرد. بیک با تولید خودکارهای مرغوبتر و فندکهای ارزانتر، ژیلت را در موقعیتی دشوار قرار داده بود. علاوه بر آن، برند فرانسوی با خرید شرکت امریکن سیفتی ریزر، ژیلت را در بازار خودتراشها نیز تهدید میکرد. به هر حال رقابت این دو شرکت در طول دو دهه به اوج خود رسید و ژیلت با تمرکز روی کاهش قیمت و افزایش کیفیت، توانست تا حدودی در دههی ۱۹۸۰، حملات بیک را خنثی کند.
خریداران وارد میشوند
سیاستهای ماکلر باعث شد که ژیلت به سودآوری بالایی دست یابد. آمار فروش بالا و شهرت بالای این برند، خریداران متعددی را برای تصاحب کردن این شرکت ترغیب کرد. در سال ۱۹۸۴، ژیلت بزرگ ترین شرکت تولیدکنندهی محصولات بهداشت دهان و دندان در آمریکای یعنی اورال-بی را به قیمت ۱۸۸.۵ میلیون دلار خریداری کرد. این خرید و ورود قدرتمندانه به بازار جدید، خریداران ژیلت را بیش از پیش به سمت این شرکت جذب کرد.
رونالد او. پرلمن، مدیر شرکت Revlon, یکی از خریدارانی بود که با جدیت به دنبال تصاحب ژیلت بود. او قیمت ۴.۱ میلیارد دلار برابر با ۶۵ دلار برای هر سهم را برای خرید این شرکت پیشنهاد داد. پرلمن مجذوب شهرت بالای ژیلت در بازارهای بهداشتی شده و معتقد بود با ترکیب این شهرت با قدرت توزیع بالای شرکت رولون، میتواند انقلابی بزرگ در این صنعت ایجاد کند. به هر حال هیئت مدیرهی ژیلت چند بار پیشنهاد او را رد کردند.
پیشنهادهای خرید، باعث شد که هیئت مدیرهی ژیلت تصمیم به ایجاد تغییرات متعدد در ساختار شرکت بگیرند. آنها کادر مدیریت را کوچکتر کردند، شرکتهای با سود پایین را فروختند و کارخانههای تولیدی را به مناطق ارزانتر منتقل کردند.
چالش از دست دادن مالکیت باز هم ژیلت را تهدید میکرد. در سال ۱۹۸۸، شرکت کانیستون پارتنرز اعلام کرد که با داشتن ۶ درصد از مالکیت شرکت، قصد دارد چهار نفر از اعضای هیئت مدیرهی ۱۲ نفرهی ژیلت را تغییر دهد تا قدرت خود در مدیریت شرکت را افزایش دهد. در نهایت این شرکت نیز موفق نشد و در پایان شرکت ژیلت فرصت خرید دوبارهی سهام را به سهامداران اعطا کرد. این فرصت باعث شد که ۱۶ میلیون از ۱۱۲ میلیون سهم کانیستون نیز به فروش رود و آنها نتوانند در هیئت مدیره نفوذ کنند.
آخرین تلاشهای برای تصاحب ژیلت توسط میلیاردر معروف، وارن بافت انجام شد. او با پرداخت ۶۰۰ میلیون دلار، ۱۱ درصد از سهام شرکت را تصاحب کرد اما با قراردادی دوستانه تعهد کرد که در صورت تمایل به فروش سهام، شرکت میتواند با او مخالفت کند. این قرارداد دوستانه، بسیاری از چالشهای تصاحبی ژیلت را حل کرده و تمرکز آنها را به بهبود محصولات بازگرداند.
خودتراشهای مدرن
با پایان موقتی چالشهای تصاحب شرکت، تمرکز روی سودآورترین محصول ژیلت یعنی خودتراش افزایش یافت. در سال ۱۹۸۹، سیتم خودتراش Sensor به بازار عرضه شد. در ساخت این خودتراشهای از لیزر برای قراردادن تیغها روی فنرهای کوچک استفاده شده بود. فنرها باعث میشدند که تیغها به نسبت خمیدگیهای بدن افراد حرکت کنند. توسعهی این سیستم هزینهای ۲۰۰ میلیون دلاری برای ژیلت داشت. هزینهی کمپینهای تبلیغاتی نیز در حدود ۱۰۰ میلیون بود. تیغ سنسور با استقبال بالای مردم روبرو شد و در سال ۱۹۹۲، مدل زنانهی آن با نام لیدی سنسور نیز به بازار عرضه شد. در آن سال، فروش این محصولات به بیش از ۵۰۰ میلیون دلار رسید.
شروع دههی ۱۹۹۰ با اتفاقات بسیار خوبی برای ژیلت همراه بود. آنها محصولات جدید و پرطرفداری در بخش مراقبتهای دهان و دندان اورال-بی عرضه کردند. مهمتر از همه، برند نوشتافزار پارکر بود که در سال ۱۹۹۳ به قیمت ۴۸۴ میلیون دلار به تصاحب ژیلت درآمد. خرید این برند و ترکیب آن با پیپر مت، ژیلت را به برترین تولیدکنندهی نوشتافزار در جهان تبدیل کرد.
ژیلت در سالهای بعدی محصولات معروف زیادی به بازار عرضه کرد. خودتراش سنسور اکسل، قهوهساز فلیور سلکت با برند براون و مسواک ادونتیج برند اورال-بی، برخی از این محصولات بودند.
عطش ژیلت برای ورود به بازارهای جدید هیچگاه تمامی نداشت. آنها بزرگترین خرید تاریخ خود را در سال ۱۹۹۶ انجام دادند و دوراسل (Duracell)، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان باتریهای آلکالاین را تصاحب کردند. دوراسل پس از ادغام با ژیلت تبدیل به دومین برند سودآور این شرکت شد.
یکی از بزرگترین نوآوریهای ژیلت در صنعت خودتراش، عرضهی سری Mach 3 در سال ۱۹۹۸ بود. این سیستم خودتراش جدید، تیغ سوم را به سری خودتراشها اضافه کرد که از دههی ۱۹۷۰، بزرگترین نوآوری ژیلت محسوب میشد. تیغهای این خودتراشهای جدید بهگونهای جایگذاری شده بودند که بهخوبی روی بدن و صورت افراد قرار میگرفتند و سری متحرک آنها اجازهی حرکت روی هر انحنایی را به تیغ میداد. علاوه بر موارد گفتهشده، ارگونومی دستهها نیز بهبود یافته بود.
توسعهی محصول جدید هزینهای بالغ بر ۳۵ میلیارد دلار برای ژیلت داشت. کمپینهای فروش و تبلیغات این شرکت تمرکز بالایی روی سری مچ ۳ داشتند و کاربران را ترغیب کردند که با جایگزینی مدلهای قدیمی یعنی سنسور اکسل، مدل جدید را با قیمت بهتری خریداری کنند. البته بدترین اتفاقات مالی نیز در همین سال برای ژیلت افتاد و آنها با کاهش ۱۵ درصدی فروش در سهماههی سوم روبرو شدند. این اتفاق باعث شد که ۴۷۰۰ فرصت شغلی در این شرکت از بین برود و فروش در بازارهای برزیل، آلمان و روسیه نیز کاهش یابد.
وضعیت کنونی برند ژیلت
دههی ۲۰۰۰ دههی موفقیتآمیزی برای برند ژیلت نبود. آنها رقابت زیادی با شرکتهای دیگر در بازار باتری و محصولات بهداشتی داشتند و درآمد شرکت نیز کمتر از انتظارات بود. به هر حال ژیلت هنوز هم سهم عمدهای از این بازارها را در اختیار داشت و بخشهای دیگر شرکت از جمله بهداشت دهان و دندان، هنوز سود خوبی داشتند. محصولات جدید سری Mach 3 و شاخهی بانوان آنها با نام ونوس نیز سود خوبی به ژیلت تزریق میکردند.
در نهایت در سال ۲۰۰۵ بود که ادغام ژیلت با شرکت Procter & Gamble انجام شد. از یک اکتبر این سال، شرکت ژیلت بهطور کامل از بین رفت و این برند به مالکیت پروکتر و گمبل درآمد. ادغام ژیلت با پروکتر و گمبل، بزرگترین شرکت تولید محصولات بهداشتی و مراقبت شخصی را در جهان ایجاد کرد.
در اواخر ماه اکتبر، اسپیسایکس ماهوارهی ارتباطات تجاری Koreasat-5A را به مدار ژئو ارسال کرد؛ اما این مأموریت از جنبهی دیگری اهمیت دارد. با ارسال این ماهواره به فضا، اسپیسایکس شانزدهمین پرتاب موفق خود را در سال ۲۰۱۷ انجام داد؛ پیش از این اسپیسایکس رکورد ۸ پرتاب موفق در سال داشت که این پیشرفت نشان از ۲ برابر شدن رکورد آنها دارد. با توجه به اینکه ۲ ماه دیگر به پایان سال ۲۰۱۷ باقی است، ایلان ماسک و اسپیسایکس زمان کافی برای پرتابی دیگر دارند.
در این پرتاب بار دیگر از راکت فالکون ۹ استفاده شد که با توجه به وضعیت جوی مساعد پرتاب، بهراحتی روی یکی از سکوهای شناور این شرکت که در اقیانوس اطلس حضور داشت، فرود آمد؛ با این فرود، سیزدهمین فرود موفق این راکت در سال ۲۰۱۷ انجام شد که پانزدهمین فرود موفق متوالی اسپیسایکس و نوزدهمین فرود موفق در کل مأموریتهای این شرکت است.
اسپیسایکس با پرتاب ماهوارهی Koreasat-5A، یازدهمین پرتاب تجاری خود در سال ۲۰۱۷ را انجام داد. بخش عمدهی فعالیتهای این شرکت تا به امروز به خدمترسانی به شرکتهای خصوصی و کشورهای خارجی اختصاص دارد؛ این در حالی است که پیشتر، بخش عمدهی مأموریتهای انجامشدهی این شرکت به سازمانهای دولتی نظیر ناسا و NOAAاختصاص داشت.
در سالهای اخیر تمرکز اصلی سازندگان بزرگ حافظهی ذخیرهسازی روی انواع SSD بوده؛ اما این مسئله موجب نشده است که حافظههای مکانیکی قدیمی (HDD) به فراموشی سپرده شوند. استفاده از حافظههای حجیم SSD به دلیل قیمت بالا جذابیت چندانی برای کاربران خانگی ندارد و به همین دلیل بسیاری از افراد هنوز هم انواع حافظههای قدیمی را ترجیح میدهند. سیگیت نیز این مسئله را بهخوبی درک کرده و در حال کار روی فناوریهای جدید برای این نوع از حافظهها است. این شرکت در پست بلاگ خود اعلام کرده است که در آیندهای نزدیک محصولی جذاب برای علاقهمندان به حافظههای حجیم عرضه خواهد کرد. حافظه ۲۰ ترابایتی سیگیت در سال ۲۰۱۹ بهصورت انبوه به بازار عرضه خواهد شد و حتی برخی مشتریان منتخب میتوانند از سال آینده میلادی این حافظه را در اختیار داشته باشند.
سیگیت از فناوری HAMR (ثبت مغناطیسی داده به کمک حرارت) استفاده کرده که موجب افزایش حجم ذخیرهسازی نهایی حافظههای تولیدی شده است. اما در سوی دیگر شرکت وسترن دیجیتال موضع منفی نسبت به فناوری HAMR گرفته است و از MAMR (ثبت داده به کمک موج مایکروویو) بهره میگیرد. رقابت این دو غول صنعت ذخیرهسازی موجب شده است که سیگیت سعی کند در عرضه حافظههای حجیم از رقیب خود پیشی بگیرد. فناوری HAMR نیازمند ایجاد برخی تغییرها در نوع ماده مورد استفاده درون حافظهها است؛ درحالیکه MAMR چنین نیازی ندارد، اما به معنی غیر قابل دسترس بودن آن نیست.
در ذخیرهسازی به کمک روش HAMR از نوعی پوشش مخصوص برای واحدهای حفظ داده استفاده میشود که اندازه آنها را کاهش میدهد. این پوشش ثبات خاصیت مغناطیسی واحدهای حافظه را نیز تضمین میکند. یک دیود لیزر بسیار کوچک که روی بازوهای هارد قرار گرفته است، به کمک حرارت نقطه خاصی از حافظه را هدف قرار میدهد و قطبیت مغناطیسی آن واحد را تغییر خواهد داد که موجب ثبت داده میشود. البته حرارت مورد استفاده در این روش بسیار اندک است و ناحیه حرارت دیده در چند نانوثانیه خنک خواهد شد و هیچ تأثیری روی گرم شدن بیشتر حافظه ندارد.
تاکنون ۴۰ هزار حافظه ساختهشده توسط فناوری مذکور توسط سیگیت مورد آزمایش قرار گرفته است. در آزمایشها هر یک از بازوها بیش از ۲ پتابایت داده را ثبت کرده است؛ این مقدار معادل خواندن و نوشتن ۳۵ پتابایت داده روی یک هارد ۱۲ ترابایتی در دوره زمانی ۵ ساله است و بسیار فراتر از استفادههای معمولی کاربران خواهد بود. این آزمایش نگرانی کاربران درباره پایداری اطلاعات روی این نوع از حافظهها را نیز رفع میکند.
توسعه فناوریهای جدید تنها مسئلهای نیست که شرکتهای سازنده با آن روبهرو هستند. این فناوریها به زیرساختهای جدیدی نیاز دارند که به همراه تحقیق درباره روشهای تازه توزیع و فروش، موجب افزایش زمان عرضه محصول نهایی و بالا رفتن قیمت تمامشده میشود. اما خوشبختانه سیگیت با چنین مشکلی برای تولید حافظههای مبتنی بر HAMR مواجه نیست؛ زیرا میتواند از زیرساختهای کنونی خود برای تولید انبوه استفاده کند. به همین دلیل انتظار میرود سیگیت بتواند در آیندهای نزدیک به حرف خود عمل کند و این نوع محصول را در اختیار علاقهمندان قرار دهد. پیشبینی میشود از سال ۲۰۲۳ حافظههایی با حجم ۴۰ ترابایت و بیشتر به بازار عرضه شوند.
به زودی تست آلرژیها به سادگی تست قند خون خواهد بود. FDA اخیرا به ارائهی یک روش تشخیص پرداخته است که از یک قطره خون برای یافتن یکی از چهار آلرژی متداول استفاده میکند و برای این کار تنها هشت دقیقه زمان لازم است.
تشخیص یک کلید است
با غلبهی فناوری بر بهداشت و درمان، نباید از تشخیص پزشکی غافل شد. اهمیت تشخیص سریع بهاندازهی تفاوت بین مرگ و زندگی است. بر همین اساس سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) به اثبات یک روش جدید پرداخته است که امکان تشخیص سریع آلرژی را تنها با استفاده از یک قطره خون میدهد.
این تست پنج سال پیش توسط مؤسسهی فدرال فناوری سوئیس در لوزان (EPFL) توسعه یافت. یکی از زیرمجموعههایEPFL به نام Abionic که به توسعهی این روش در سال ۲۰۱۰ پرداخته بود، پلتفرم abioSCOPE را ساخت. این تست کپسولهای یکبار مصرف را وارد دستگاه تست قابل حمل میکند که قادر به کشف چهار آلرژی متداول است: سگها، گربهها و گردههای گیاهها و درختهای متداول.
خونی که با یک واکنشگر شیمیایی ترکیب شده است، وارد یک صفحهی DVD مانند دستگاه تست میشود. این ترکیب مجموعههای مولکولی را بهعنوان واکنشهای نمونه با بیوسنسورهای کپسول، تشکیل میدهد. سپس این مجموعهها با استفاده از یک لیزر تعبیهشده کشف میشوند. نتایج اولیه فقط در پنج دقیقه روی یک صفحهی نمایش با وضوح بالا ظاهر میشوند و نتایج نهایی روی یک کارت حافظهی مجهز به Abionic ذخیره میشوند.
یک تست ساده برای یک مسئلهی جهانی
با وجود پیشرفتهای فناوریهای پزشکی کنونی، شیوع آلرژیها از جمله حساسیتهای ساده تا حملات کشندهتر، کاهش نیافته است. آمار اخیر که توسط آکادمی آمریکایی ایمنی شناسی و آلرژی آسم (AAAAI) اجرا ارائه شده است، نشان میدهد بیماریهای آلرژیک در پنجاه سال گذشته افزایش یافتهاند و بین کودکان سنین دبستان به ۴۰ تا ۵۰ درصد رسیدهاند. به گفتهی مؤسسهی آلرژی و آسم آمریکا، آلرژیها از جمله آلرژیهای غذایی و وابسته به بینی ششمین دلیل بیماریهای مزمن در ایالات متحده به شمار میروند.
تشخیص سریعتر آلرژیها درمان آنها را آسانتر و ارزانتر میسازد و با پیشگیری از واکنش فرد نسبت به مادهی آلرژیزا از طریق آنافیلاکسی (یک واکنش آلرژیک جدی بر اساس علائه و نشانهها در فرد تشخیص داده میشود)، میتوان زندگی او را نجات داد.
به گفتهی نیکولاس دوراند، مدیر اجرایی Abionic در مجلهیEPFL:
۲۵ میلیون فرد بالغ در ایالات متحده از مخاط آلرژیک رنج میبرند، این تعداد در حال افزایش است. امروزه با abioSCOPE ، که Abionic آن را به عنوان سریعتریت تست آلرژی در جهان توصیف میکند، امکان کشف حداقل چهار نوع از متداولترین آلرژیها بدون روشهای تهاجمی و غیرآسوده وجود دارد. علاوه بر این، مدیریت آن آسانتر است و نتایج در ۸ دقیقه در دسترس قرار میگیرند.
به گفتهی دوراند در بیانیهی مطبوعاتی Abionic:
ثبت abioSCOPE توسط FDA و اولین تست آلرژی مرتبط یک شاخص عمده برای Abionic و یک گام نظمدهندهی مهم است که اولین مرحلهی تجاریسازی و ورودی بازار برای این فناوری انقلابی به شمار میرود. حال به دنبال ارائهی یک پلتفرم سریع و آسان هستیم که یک تجربهی مناسبتتر و تست بهینهتر زمانی را برای مبتلایان به آلرژی فراهم کند.
این روش یک گروه فزاینده از تستهای تهاجمی و سریع را برای بیماریهای پیچیده و مهلک ترکیب میکند. آخرین روشهای تشخیص در تحقیقات سرطان در زمینهی بیوپسی مایع به ویژه کاربرد تستهای خون برای رونمایی از علائم رشد تومور، ارائه شدهاند. یک فناوری مشابه هم برای کشف حملههای قلبی توسعه یافته است. Abionic هم تستهای سریعی را برای کمخونی فقر آهن و همینطور مسمومیتهای عفونی (یک عفونت زخمی جدی) با استفاده از پلتفرمabioSCOPE خود ارائه میکند و از سویی در حال توسعهی سیستمی برای شناسایی آسم است.
انتظار میرود تست آلرژی abioSCOPE که در حال حاضر در اروپا مجوز گرفته است، از سال ۲۰۱۸ وارد بازار آمریکا شود.
محسن پورسیدآقایی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران، در حاشیه بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات از احتمال جایگزینی بیآرتی (BRT) با قطار برقی سبک شهری تندرو معروف به الآرتی (LRT) خبر داد. وی با اشاره به این مطلب که بر خلاف تصور عموم، ظرفیت خیابانهای تهران برای گسترش حمل و نقل عمومی کافی است، اظهار داشت:
تهران در مقایسه با بسیاری از کلانشهرهای دنیا دارای خیابان و بزرگراههای متعددی است، اما مشکل شهر تهران کمبود فضا نیست؛ مشکل تردد تعداد بسیار زیاد خودروها است و اگر به این مشکل غلبه نکنیم، هرچه تهران گسترش پیدا کند باز هم ترافیک پایتخت باقی خواهد ماند. برای حل این مشکل هم باید زیرساختهای حمل و نقل عمومی را فراهم و هم مردم را از لحاظ فرهنگی آماده پذیرش استفاده از این وسایل به جای خودروهای شخصی کنیم. باید به سمتی حرکتی کنیم که هزینهی استفاده از خودروهای شخصی برای مردم بسیار زیاد شود و بدین ترتیب آنها را به سمت استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی سوق دهیم.
وی با بیان این مطلب که در بسیاری از کشورها به واسطه دریافت عوارضهای سنگین برای استفاده از بزرگراههای شهری و همچنین هزینههای بالای پارکینگ میزان ترافیک کاهش یافته است؛ درباره ایجاد نارضایتی مردم در صورت انجام اینگونه تصمیمات خاطرنشان کرد:
نکته این است که مردم باید قانع شوند و بپذیرند که عوارض دریافتی از آنها به سمت توسعهی ناوگان حمل و نقل عمومی میرود و بدین ترتیب نارضایتی نیز ایجاد نمیشود. باید این کار را جایگزین طرح ترافیک کنیم؛ چرا که برای مناطق مرکزی شهر که این طرح اجرا میشود عوارض اجتماعی بلندمدتی رقم خواهد خورد و به موجب محدودیت تردد، این مناطق به مرور زمان خالی از سکنه میشود، مانند مناطق ۶، ۷ و ۱۲.
پورسیدآقایی با بیان اینکه در همه جای دنیا به جای ایجاد محدودیت، از طریق قیمتگذاری مشکل را حل میکنند و و بدین ترتیب مردم را به استفاده از حمل و نقل عمومی سوق میدهند؛ استفاده از بیآرتی را سیاستی درست قلمداد کرد و افزود:
در این زمینه باید تلاش کنیم نواقص برطرف شود و از حداکثر ظرفیت استفاده شود. وقتی خطی را به کل میبندیم و آن را به تردد اتوبوس اختصاص میدهیم، باید عبور آنها به نحوی باشد که درمقایسه با خودروهای شخصی نفرات بیشتری را جابجا کند. مثلا در اتوبان امام علی یک خط کامل بسته شده است، اما هر ۱۵ دقیقه یک اتوبوس تردد میکند؛ این نشان میدهد از ظرفیت ایجادشده بهدرستی استفاده نمیشود و همین امر موجب نارضایتی مردم شده است. البته راه حل، جمع کردن این روش نیست بلکه باید اتوبوسهای بیشتری وارد خط شوند.
معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران با اشاره به مدلهای مختلف حمل و نقل ریلی مانند LRT و مونوریل، از عدم گرایش به استفاده از این روشها در تهران انتقاد کرد و هزینهی ساخت LRT را یک چهارم مترو دانست. وی در این زمینه افزود:
متأسفانه به سمت روشی رفتیم که پر هزینهترین حالت ممکن بود؛ یعنی ساخت مترو. باید به LRT توجه بیشتری داشته باشیم. درحال بررسی حذف خط BRT تجریش تا ولیعصر هستیم. اگر این اتفاق رخ دهد، یک لاین به مسیر تردد خودروهای شخصی اضافه خواهد شد.
وی در پایان با بیان اینکه بر اساس برآوردهای انجامشده، تهران نیاز به حداقل ۱۵ خط جدید مترو دارد، از برنامهی شهرداری برای اتمام خطوط ۶ و ۷ مترو در کمترین زمان ممکن خبر داد.
اینکه مغز انسان تا چه حد میتواند به وسیلهی رابط مغز و کامپیوتر (BCI) بهطور مستقیم به هوش مصنوعی، رباتها و مغزهای دیگر متصل شود، هنوز تا حد زیادی دور از دسترس فناوری کنونی است. در طول ۵۰ سال گذشته، محققان مختلف در دانشگاهها و مراکز و کمپانیهای تحقیقاتی سراسر جهان، پیشرفتهای قابلتوجهی برای دستیابی به چنین مفهومی داشتهاند. اخیرا ایلان ماسک (با کمپانی تازه تاسیس نورالینک -Neuralink) و برایان جانسون (کمپانی کرنل) اعلام کردهاند که به دنبال افزایش قابلیتهای انسان با استفاده از فناوری رابط بین مغز و کامپیوتر هستند.
اما واقعا تا چه حد به اتصال مغزمان به فناوریهای جدید نزدیک هستیم؟ و چنین فناوری دقیقا به چه شکلی به مغزمان متصل میشود؟ و اینکه این رابطههای مغز به کامپیوتر چگونه کار میکنند؟
ریشههای مفهوم اتصال مغز به کامپیوتر: توانبخشی و ترمیم
اب فتز، از پژوهشگران مرکز مهندسی عصبی حسی حرکتی (CSNE) است، او یکی از اولین پیشگامان فناوری اتصال مغز به ماشین است. او با بررسیهای خود در سال ۱۹۶۹ (یعنی زمانی که حتی کامپیوترهای شخصی در دسترس نبودند) نشان داد که میمونها میتوانند از سیگنالهای مغز خود یک سوزن را کنترل کنند.
بسیاری از مطالعات اخیر در زمینهی رابط مغز و کامپیوتر برای بهبود کیفیت زندگی افرادی بودهاند که یا فلجاند یا اینکه دارای برخی معلولیتهای شدید حرکتی هستند. احتمالا برخی موفقیتهای اخیر را در اخبار خوانده یا شنیده باشید. محققان دانشگاه پیتسبورگ از سیگنالهای ثبت شده در مغز برای کنترل یک بازوی رباتیک استفاده کردند. پژوهشگران استنفورد هم توانستهاند، خواستههای حرکتی بیماران فلج را از سیگنالهای مغزشان به دست بیاورند و به آنها امکان استفاده بیسیم از تبلت را بدهند.
به همین ترتیب، برخی حسهای محدود مجازی را میتوان با جریان الکتریکی به داخل مغز یا سطح مغز فرستاد. اما آیا میتوان، چنین کاری را با حسهای اصلی همچون بینایی و شنوایی هم انجام داد. اکنون نسخههای اولیهای از چشم های بیونیک برای افراد مبتلا به اختلال بینایی شدید بهکار میروند و نسخههای پیشرفتهتری هم در حال گذراندن آزمایشهای کلنیکی (روی انسان) هستند. از سوی دیگر ایمپلنتهای کمپانی Cochlear، تبدیل به یکی از موفقترین و پرکاربردترین ایمپلنتهای بیونیک شدهاند. هم اکنون بیش از ۳۰۰ هزار نفر در سراسر جهان از این ایمپلنتهای کاشت حلزونی برای شنیدن استفاده میکنند.
اما رابطهای مغز و کامپیوتر دو سویه (BBCI) که میتواند، سیستم عصبی را تحریک کنند و سیگنالها را ثبت کنند، پیچیدهترین نوع رابطهای مغز و کامپیوتر محسوب میشوند. این نوع رابطها به عنوان ابزار توانبخشی جدید برای افرادی که دچار آسیب مغزی و نخاعی شدهاند، مورد آزمایش قرار گرفتهاند. یافتههای جدید نشان میدهد که رابطهای مغز و کامپیوتر دو سویه، میتوانند برای تقویت ارتباط بین دو مغز و یا بین مغز و نخاع استفاده شوند یا برای ثبت اطلاعات مربوط به ناحیه آسیب دیده اندام فلج شده به کار روند.
با وجود تمام موفقیتهایی که تا به امروز به دست آمده است، شاید تصور کنید، ممکن است که رابط بین مغز و کامپیوتر، ابزار بعدی باشد که به دست مصرفکنندگان برسد. اما با وجود این، تمام رابطهای مغز و کامپیوتر، تهاجمی (ایمپلنت یا کاشتنی) نیستند؛ بلکه رابطهایی وجود دارد که بدون نیاز به جراحی هم میتوانند به کار بروند. این رابطها معمولا بر اساس نوار مغزی کار میکنند و برای نشان دادن کنترل مکاننما، صندلی چرخدار، سلاحهای رباتیک، هواپیماهای بدونسرنشین، رباتهای انساننما و حتی ارتباط مغز با مغز مورد استفاده قرار میگیرند.
اما نگاه دقیقی به این رابطهای مغز و کامپیوتر نشان میدهد که این فناوری هنوز راه طولانی در پیش دارد. وقتی که این رابطها قادر به تولید حرکت شوند، خیلی کندتر، کم دقتتر و بسیار سادهتر از چیزی هستند که بتوانند در زندگی روزمره به کمک افراد کم توان یا فلج های حرکتی بیایند. چشمهای بیونیک هم از لحاظ کیفیت بصری بسیار وضوحی کمی دارند و ایمپلنتهای کاشت حلزونی هم میتوانند اطلاعات صحبت ها و مکالمات را به خوبی انتقال دهند، اما تجربهی موسیقی را به خوبی منتقل نمیکنند که نمیتواند برای بسیاری از کاربران چنین ایمپلنتهایی دلچسب باشد. و علاوه بر این، تمام الکترودهای چنین رابطهایی باید در بدن کاشته شوند، چیزی که خوشایند بسیاری از مردم نیست.
سال ۲۰۰۶ بود که نخستین ربات انساننما با کنترل مغزی غیرتهاجمی در آزمایشگاه سیستم عصبی دانشگاه واشنگتنآزمایش شد. در این مورد از رابطهایی استفاده شده بود که به ربات نشان میداد، میتواند چه اجسامی را بردارد و به کجا ببرد.
اما تمام این نمونهها تنها در آزمایشگاهها در اتاقهایی آرام با اجسامی مشخص بررسی شدهاند،. این بررسیهای فنی، تنها به قدری طولانی بودند که نشان دهند، چنین امکانی وجود دارد. به همین جهت، قابل تصور است که استفاده از چنین سیستمهایی با سرعت کافی و قوی در دنیای واقعی تا چه حد میتواند دشوار باشد. حتی اگر مشکل کاشت الکترود ها هم در میان نباشد، اینکه ذهن فرد چگونه میتواند بر اساس ساختار مغز خوانده شود، مسئلهی چالشبرانگیز دیگری است. دانشمندان به خوبی میدانند که هر نورون عصبی و هزاران اتصال بین آنها، شبکهای عظیم را شکل میدهند، اما این برای مهندسی عصبی چه مفهومی دارد؟
تصور کنید، در جمعی نشستهاید و تلاش میکنید که مکالمهای را پیگیری کنید که در مورد موضوعی پیچیدهای بین دوستانتان در حال انجام است؛ اما شما فقط اجازه دارید که به صحبتهای یک نفر گوش دهید. در این حالت، ممکن است که بتوانید بفهمید این بحث پیچیده در مورد چه موضوعی است، اما قطعا بسیاری از جزئیات و خط ربط کلی بحث را از دست میدهید. از آنجایی که حتی بهترین ایمپلنتها هم امکان گوش دادن به بخشی از مغز را فراهم میکنند، میتوانیم قابلیتهای قابلتوجهی به دست بیاوریم، اما نمیتوانیم کل یک مکالمه را درک کنیم.
همچنین موضوعی دیگر که میتواند، نوعی زبان باشد، مسئله دیگری است. نورونها به وسیلهی یک تعامل پیچیده سیگنالهای الکتریکی و واکنشهای شیمیایی با هم ارتباط برقرار میکنند. این زبان الکترومغناطیسی را میتوان با مدارهای الکتریکی ترجمه کرد، اما این کار هم آسان نیست. بهعنوان مثال، وقتی ما با استفاده از محرکهای الکتریکی با مغز صحبت میکنیم، در واقع داریم با لهجهای غلیظ با مغز صحبت میکنیم. این باعث میشود که نورونها به سختی قادر به درک محرکهای مغزی شوند.
در نهایت، مشکل آسیب هم وجود دارد. بافت مغز بسیار نرم و انعطافپذیر است. در حالی که اکثر مواد مغناطیسی، همان سیمهایی که به مغز متصل میشوند، اجرامی سخت محسوب میشوند. این بدان معناست که ایمپلنتهای الکترونیکی اغلب باعث آسیب رساندن به بافت مغز و واکنشهای ایمنی میشوند. شاید در آیندهای نزدیک بتوان از الیافهای زیستی انعطافپذیر استفاده کرد، اما در این مورد هم هنوز نیاز به انجام آزمایشهای زیادی است.
هماهنگسازي و همسانسازی
با وجود تمام این چالشها، ما هنوز هم در مورد آیندهی بیونیکی خود خوشبین هستیم. نیازی نیست که رابطهای مغز و کامپیوتر کامل و بینقص باشند. اجزای مغز ما بهطور شگفتآوری سازگارند و قادر به استفاده از رابطها به همان نحوی هستند که ما شیوهی استفاده از ابزارهای جدید مانند رانندگی خودرو یا یک رابط لمسی را فرا میگیریم. به همین ترتیب، مغز میتواند یاد بگیرد که نوع جدیدی از اطلاعات حسی را درک کند، این حتی میتواند، زمانی باشد که از ایمپلنتهای غیرتهاجمی بهره برده شده باشد، همچون پالسهای الکترومغناطیسی. در نهایت، باور دانشمندان بر این است که رابط مغز و کامپیوتر دو سویهی سازگار، میتواند گام موثری برای ایجاد ارتباط با نورونهای مغز باشد. هماکنون، ساختن چنین پل ارتباطی هدف محققان است.
به این ترتیب، ما میتوانیم از موفقیتهای اخیر در درمان هدفمند بیماریهایی مانند دیابت که با استفاده از ایمپلنتهای کوچک بدون استفاده از دارو با موفقیت آزمایش شدهاند، هیجانزده باشیم. از دیگر موفقیتهای دانشمندان میتوان به روشهای جدید برای غلبه بر موانع زیستی و بیوشیمیایی اشاره کرد. مورد قابل توجه در این زمینه، موفقیتی است که در استفاده از تورهای عصبی قابل تزریق به دست آمده است. تورهای عصبی مبتنی بر نانوسیمهای انعطافپذیر، نورونهای انعطافپذیر و رابطهای کربن شیشهای ممکن است که به کامپیوترها امکان کاشته شدن در بدن ما را بدهد.
از ابزاری کمکی به تقویتی
کمپانی جدید ایلان ماسک، نورالینک، هدف جدیدی را دنبال میکند. ماسک میخواهد، با بهره بردن از رابطهای مغز و کامپیوتر، گوی سبقت را از هوش مصنوعی برباید و به عبارتی ما را برای قیام رباتها آماده کند. سناریویی که احتمالا به خوبی از آن خبر دارید و کارآفرین مشهور بارها نگرانی خود را از پیشی گرفتن هوش مصنوعی از انسان ابراز کرده است. او امیدوار است که مغز انسان بتواند با توانایی اتصال بهفناوریهای جدید، تواناییهای خود را افزایش دهد و احتمالا این رابطها به ما اجازه میدهد که از آینده بالقوهای که در آن هوش مصنوعی به مراتب از تواناییهای طبیعی انسان قدرتمندتر میشود، جلوگیری کند.
چنین هدفی شاید به نظر دور و بسیار تخیلی به نظر برسد، اما نباید این ایده را دست کم بگیریم. همین حالا هم هوش مصنوعی توانسته تواناییهای بالقوه قابلتوجه خود را نشان دهد. خودروهای خودران که تا همین دو دههی قبل، تنها در عرصهی علمی تخیلی می گنجیدند، اکنون وارد جادهها شدهاند و از قضا، خود ایلان ماسک با کمپانی خودروسازی تسلای خود یکی از پیشگامان این عرصه است.
اتصال مغز به فناوریهای جدید، در نهایت میتواند پیشرفت طبیعی ما برای افزایش تواناییهای ما باشد، از استفاده از چرخها برای غلبه به محدودیتهای راه رفتن روی دو پا تا ذخیرهی اطلاعات و خاطراتمان روی تبلتها و ماشینهای هوشمند دیگر، همچون کامپیوترها، تلفنهای هوشمند و هدستهای واقعیت مجازی، رابطهای مغز و کامپیوتر هم زمانی که به دست مصرفکنندگان برسند، میتوانند به ابزارهایی هیجانانگیز، خطرناک و عین حال امیدواربخش تبدیل شوند.
بنابراین، باید به خاطر داشته باشیم که در آیندهای نزدیک، رابطهای مغز و کامپیوتر، فراتر از بازیابی توانایی افراد ناتوان به کار میروند، از این جهت، باید بسیاری از مسائل از جمله، رضایت، حفظ حریم خصوصی و هویت و غیره را در نظر بگیریم. هماکنون بسیاری از متفکران، پزشکان و مهندسان بهطور جدی به دنبال رفع چنین مسائل اخلاقی، فردی و اجتماعی هستند تا زمینه را برای پیشرفت این زمینهی نوظهور هموار کنند.
تصور شما از اتصال مغز انسان به کامپیوترها چیست؟ آیا این نوع رابطها در آینده میتواند به آسانی پذیرفته شوند یا خیر؟ آیا در نهایت میتوانیم با هوش مصنوعی رقابت کنیم؟ اگر همه این مسائل فنی را کنار بگذاریم، تصور شما از انسان آیندهای که با هوش مصنوعی و رابطهای مغز و کامپیوتر مجهز شده، چیست؟ ماهیت انسانی ما تا چه حد دستخوش تغییر میشود؟
.: Weblog Themes By Pichak :.