یک ضربالمثل قدیمی میگوید: اولین مسابقه بین خودروها زمانی برگزار شد که دومین خودروی تاریخ ساخته شد. با اینکه این سخن قدیمی کاملاً حقیقت دارد، ولی حتی نوع دیگری از مسابقات اتومبیلرانی وجود دارد که قدمت آن بیشتر از این موارد است؛ مسابقه در برابر سرعت.
از زمانی که کارل بنز پتنت موتورواگن (Motorwagen) با ۰.۷ اسب بخار قدرت و حداکثر سرعت ۱۱ کیلومتر بر ساعت را ساخت، شرکتهای خودروسازی همیشه به دنبال ساخت خودروهای سریعتر بودهاند. تقریباً ۴۰ سال طول کشید تا اولین خودرو با حداکثر سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت (۱۰۰ مایل) ساخته شود؛ پس از آن صنعت خودروسازی، ۶۰ سال پرفراز و نشیب را طی کرد تا اولین خودرو با حداکثر سرعت ۳۲۰ کیلومتر بر ساعت (۲۰۰ مایل) تولید شود. ۳۰ سال از آن زمان میگذارد و حالا به دوران رقابت بر سر شکستن مرز حداکثر سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت (۳۰۰ مایل) یا حتی ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت رسیدهایم.
تولید خودرویی با سرعت بالا اصلاً کار آسانی نیست، بهخصوص اینکه مقاومت هوا در سرعتهای بالاتر، بیشتر میشود. دستیابی به سرعت بالا، فقط به واسطهی قدرت بیشتر پیشرانه امکان پذیر نیست. در واقع با دو برابر کردن قدرت یک خودرو، حداکثر ۲۵ درصد افزایش در حداکثر سرعت آن شاهد هستیم. سوپراسپرت فراری F40 که کارشناسان زیادی آن را اولین خودروی تولیدی جهان با حداکثر سرعت ۳۲۰ کیلومتر بر ساعت میدانند، با قدرتی کمتر از ۵۰۰ اسب بخار به این سرعت رسید. جدیدترین ابرخودروهای امروزی که حداکثر سرعت آنها بیش از ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت است، همه علیرغم جادوی آیرودینامیک پیشرفته، بالای ۱۰۰۰ اسب بخار قدرت دارند.
از بحث قدرت پیشرانه که بگذریم، به تایرها میرسیم. به دلیل فشار بیشتر به تایر در سرعتهای بالا، با افزایش سرعت تایر منبسط میشود؛ در واقع هر چه سرعت بیشتر شود، انبساط تایر هم بیشتر خواهد شد. با توجه به سایز تایرها، احتمال وجود فشار نیروی گرانش تا ۳۰۰۰g در سرعت ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت وجود دارد که به دنبال آن شاید لاستیکها صدمه ببینند یا حتی کاملا از بین بروند.
با اینحال مدتی است که پیشنمایش رقابت بزرگ برای حداکثر سرعت بالای ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت شروع شده است؛ در ادامه به پنج شرکت خودروسازی که احتمالاً در این رقابت حضور خواهند داشت، میپردازیم.
نمایندهی سوئد: کونیگزگ
هماکنون، ابرخودروی کونیگزگ آگرا RS مقام اول این رقابت هیجانانگیز را در اختیار دارد. آگرا RS به لطف قدرت زیاد، وزن پایین و بدنهی آیرودینامیک به مقام پرسرعتترین خودروی تولیدی دنیا دست یافته است. البته ابرخودروی کونیگزگ نه در یک مسیر مستقیم طولانی، بلکه در یک مسیر رفت و برگشتی در بزرگراه عمومی ایالات نوادا و با میانگین سرعت ۴۴۵.۶ کیلومتر بر ساعت، به کتاب رکوردهای جهانی گینس وارد شد. آگرا RS با ثبت این عدد. سریعترین خودروی تولیدی جهان است که در جادهی عمومی ثبت رکورد داشته است؛ این رکورد پیش از این در اختیار مرسدسبنز W125 Rekordwagen بود که در سال ۱۹۳۸ حداکثر سرعت ۴۳۲.۷ کیلومتر بر ساعت را ثبت کرده بود.
با این وجود، آگرا RS پرقدرتترین مدل شرکت سوئدی کونیگزگ نیست. مدل رگرا با حدود ۱۸۰۰ اسب بخار قدرت که ۴۰۰ اسب بخار از آگرا بیشتر است به شدت بر فناوری هیبرید تکیه داده است؛ علاوه بر این با وجود جعبهدندهی یک سرعته، رگرا ابرخودروی مناسبی برای دستیابی به سرعتهای خیرهکننده نیست و تیم مهندسی کونیگزگ حداکثر سرعت آن را به ۴۱۰ کیلومتر بر ساعت محدود کرده است. با اینحال همهی ما میدانیم که کونیگزگ به مدل آگرا RS و رکورد آن بسنده نمیکند و بدون شک مدلهای سریعتری هم در آینده عرضه خواهد کرد.
نمایندهی فرانسه با مدیریت آلمانیها: بوگاتی
اگر بخواهیم مضنون همیشگی عصر جدید رقابت بر حداکثر سرعت را شناسایی کنیم، مسلماً آن شرکت بوگاتی خواهد بود. پس از فراز و نشیبهای بسیار این شرکت که حاصل آن عدم تولید خودرو در طول ۲۰ سال بود، بوگاتی با مدل ویرون، ۱۰۰۰ اسب بخار قدرت و حداکثر سرعت ۴۰۷ کیلومتر بر ساعت در سال ۲۰۰۵ به میدان رقابت بازگشت. پس از عرضهی مدل استاندارد ویرون، این ابرخودرو تحت بهینهسازیهای زیادی قرار گرفت که نهایت سرعت ۴۳۱ کیلومتر بر ساعتی آن را در مدل سوپراسپرت در سال ۲۰۱۰ شاهد بودیم.
با اینحال محصول جدید بوگاتی مدل شیرون که در سال ۲۰۱۷ عرضه شد، علیرغم قدرت بیشتر و بدنهی آیرودینامیکتر، حداکثر سرعت کمتری را به نمایش گذاشته است. با وجود اینکه شیرون روی کاغذ توانایی رسیدن به نهایت سرعت ۴۶۳.۴ کیلومتر بر ساعت را دارد، اما تیم مهندسی بوگاتی حداکثر سرعت آن را به ۴۲۰ کیلومتر بر ساعت محدود کرده است که مقصر اصلی این محدودیت، تایرها هستند. اگرچه که تایرهای سفارشی برند میشلن تا فشار ۳۸۰۰g را تحمل میکنند، ولی شیرون به دلیل وزن بالا (حدود ۲ تن) به سرعت تایرها را مرخص میکند.
اگر مهندسان میشلن بتوانند مشکل تایر را حل کنند، شاید بوگاتی بتواند به حکمفرمانی کونیگزگ خاتمه دهد.
نمایندهی آمریکا: هنسی
شرکت آمریکایی هنسی (Hennessey) که پیش از این به عنوان یک تیونر شناخته میشد، به دنبال عرضهی سریعترین خودروی تولیدی دنیا است.
شرکت هنسی با عرضهی مدل ونوم GT با قدرت۱۲۰۰ اسب بخار، که مدل بهینهسازی شدهی لوتوس الیز است، در سال ۲۰۱۴ با شکست رکورد بوگاتی، مدتی در صدر اخبار خودرویی جهان بود. با اینکه ونوم GT در پایگاه فضایی کندی و باند فرود شاتل فضایی آن به حداکثر سرعت ۴۳۴.۵ رسید اما هیچوقت این رکورد به صورت رسمی ثبت نشد. دلیل این مورد اجازه ندادن مقامات ناسا (NASA) در طی کردن مسیر برگشت با ونوم GT بود.
اما هنسی با رونمایی از مدل جدید ونوم F5 به دنبال شکستن مرز حداکثر سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت است. جالب است بدانید که F5 در ردهبندی شدت تورنادو، با کمینهی سرعت ۴۲۰ کیلومتر بر ساعت، شدیدترین نوع تورنادو محسوب میشود. مقامات هنسی علاوه بر انتخاب یک نام معنیدار، اینبار از شاسی کاملاً مستقل و محصول تیم مهندسی خود استفاده کردهاند. ونوم F5 با داشتن پیشرانهی هشت سیلندر V توربو به قدرت ۱۶۰۰ اسب بخار فقط در تعداد محدود ۲۴ دستگاه تولید خواهد شد.
نمایندهی خودروهای الکتریکی: تسلا
وقتی که ایلان ماسک نسل دوم تسلا رودستر را معرفی کرد، اعداد عجیبی را در اختیار تمام علاقمندان دنیای خودرو قرار داد. مهمترین رقم همراه رودستر جدید، زمان زیر ۲ ثانیهای آن برای رسیدن از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت است که اگر تسلا موفق به تولید این خودرو شود، نسل دوم تسلا رودستر سریعترین خودروی تولیدی دنیا (شتاب اولیه) خواهد بود.
اما در مورد حداکثر سرعت آن، ایلان ماسک فقط به گفتن «بالای ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت» بسنده کرده است. رسیدن از سرعت ۴۰۰ به ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت کار آسانی نیست و تیم مهندسی تسلا برای رسیدن به عدد ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد. همانند بوگاتی شیرون، محصولات تسلا نیز به دلیل وجود پک باتری و موتورهای برقی است، وزن بالایی دارند. قدرت مورد نیاز برای دستیابی به حداکثر سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت گرمای زیادی تولید میکند که باعث کاهش توان نامی باتریها میشود.
نمایندهی بریتانیا: مکلارن
ابرخودروی افسانهای مکلارن F1 در سال ۱۹۹۳ به حداکثر سرعت ۳۸۶ کیلومتر بر ساعت رسید که پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین جهش حداکثر سرعت در بین خودروهای تولیدی جادهای محسوب میشود. مکلارن F1 هنوز هم رکورددار سریعترین خودروی تولیدی جهان با پیشرانهی تنفس طبیعی است.
با اینکه مکلارن امروز با مکلارن دیروز متفاوت بوده اما هنوز هم به دنبال تولید خودروهای سریع است. این شرکت بریتانیایی هماکنون در حال گسترش سری آلتیمیت است؛ جدیدترین عضو این خانواده که از آن به عنوان جایگزین مکلارن F1 یاد میشود، با کد BP23 در حال ساخت است. بر اساس گفتهی مقامات این شرکت، BP23 پرقدرتترین محصول مکلارن خواهد بود و حداکثر ظرفیت آن سه سرنشین است.
با توجه به اینکه پیشرفت دانش در تایرها، پیشرانهها و آیرودینامیک به حد مطلوبی رسیده است، عصر بعدی دوران کمال این موارد و شکستن مرز سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت است. همانطور که مشخص است رکوردهایی مانند حداکثر سرعت همیشه در صنعت خودروسازی ماندگار خواهد شد؛ بنابراین رقابت بین شرکتهای بزرگ داغتر از همیشه شده است.
بهنظر شما کدام شرکت برای اولین بار از مرز حداکثر سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت عبور میکند؟ بوگاتی پرطرفدار یا تورنادوی هنسی؟ یا شاید یک مدل جدید و غیرمنتظره؟
در پایان از شما دعوت میکنیم تا بینندهی ویدئوی جذابی از ثبت رکورد مکلارن F1 باشید.
رویدادهای فروش بزرگی که در روزهای خاصی از سال مانند بلک فرایدی، شب یلدا، عید نوروز یا دوشنبهی سایبری برگزار میشوند، فرصت بسیار خوبی برای خرید بهترین لپتاپ با تخفیف زیاد است. لپتاپها با پیکربندیهای سختافزاری مختلفی در اختیار خریداران قرار داده میشوند و همیشه نمیتوان بهراحتی برترین لپتاپ را از بین این همه دستگاه برای خرید نهایی انتخاب کرد. زومیت را همراهی کنید.
اگر علاقهی زیادی به بازیهای رایانهای دارید، فقط باید توجه خود را روی واحد پردازش گرافیکی متمرکز کنید. پردازندهی گرافیکی، مهمترین قطعهی سختافزاری در هر نوتبوک ویژهی بازی رایانهای است. در سال جاری میلادی، گزینههای زیادی در اختیار خریداران لپتاپ گیمینگ قرار داده شده است که از پردازندههای گرافیکی مختلفی بهره میبرند. ممکن است این امر اندکی باعث سردرگمی کاربران شود؛ اما وجود پیکربندی و پردازندههای گرافیکی گوناگون، موجب گستردهتر شدن محدودهی انتخاب با بودجههای مختلف شده است.
در این مقاله برای کمک به تصمیمگیری درست و آسوده، امتیاز عملکرد چندین نمونهی مختلف از پردازندههای گرافیکی و لپتاپها را گردآوری و برای بودجههای گوناگون طبقهبندی کردهایم. در ادامه میتوانید خلاصهای از عملکرد پردازندههای گرافیکی رایج لپتاپ و تنظیمات کیفیت بازی با آنها را مشاهده کنید. طبقهبندی پردازندههای گرافیکی بر اساس قدرت پردازشی، تنظیمات گرافیکی، رزولوشن و نرخ فریم است. طبقهبندی بهصورت نزولی است و برترین پردازندهی گرافیکی انویدیا (GeForce GTX 1080) تا پردازندهی GeForce 940 MX پایینرده و کممصرف را تحت پوشش قرار میدهد.
پردازنده گرافیکی | رزولوشن و نرخ بهروزرسانی تصویر | تنظیمات کیفیت گرافیک بازی |
---|---|---|
GeForce GTX 1080 | ۲۱۸۰ × ۳۸۴۰ در ۶۰ هرتز با G-Sync یا ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در ۱۲۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1080 Max-Q | ۲۱۸۰ × ۳۸۴۰ در ۶۰ هرتز با G-Sync یا ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در ۱۲۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1070 | ۱۴۴۰ × ۲۵۶۰ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1070 Max-Q | ۱۴۴۰ × ۲۵۶۰ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1060 | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1060 Max-Q | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | بسیار خوب تا عالی |
GeForce GTX 1050 Ti | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | خوب تا بسیار خوب |
GeForce GTX 1050 | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در ۶۰ هرتز یا ۷۶۸ × ۱۳۶۶ در ۶۰ هرتز | خوب تا بسیار خوب |
GeForce GTX 965M | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در ۶۰ هرتز یا ۷۶۸ × ۱۳۶۶ در ۶۰ هرتز | متوسط تا خوب |
GeForce GTX 960M | ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ در ۶۰ هرتز یا ۷۶۸ × ۱۳۶۶ در ۶۰ هرتز | متوسط تا خوب |
GeForce GTX MX150 | ۷۶۸ × ۱۳۶۶ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | متوسط تا خوب |
GeForce 940MX | ۷۶۸ × ۱۳۶۶ در نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز | ضعیف تا متوسط |
ردهبندی رایجترین پردازندههای گرافیکی لپتاپ گیمینگ و کیفیت عملکرد آنها
رهنمودهای این بخش از مقاله بر اساس بنچمارک 3DMark Sky Diver شرکت Futuremark است. آزمون انجامشده طبق یک بازی رایانهای واقعی نیست؛ اما ارزش نتیجهی حاصل از آن فراتر از یک بازی رایانهای معمولی است. برخ از بنچمارکهای داخلی، ممکن است تحت تأثیر عملکرد پردازندهی مرکزی (CPU) قرار بگیرند. از سوی دیگر، 3DMark بهطور ذاتی یک بنچمارک گرافیکی است و امکان تمرکز فوقالعاده دقیق روی عملکرد پردازندهی گرافیکی فراهم میکند. بدیهی است که برترین عملکرد مربوط به پردازندهی گرافیکی GeForce GTX 1080 خواهد بود؛ اما گزینههای بهتر دیگری هم برای انتخاب هستند که بستگی به میزان عملکرد مورد نیاز کاربر دارد.
توجه داشته باشید که آزمون 3DMark Sky Diver، معیار خوبی برای به نمایش گذاشتن انتظارات کاربران از اجرای بازیهای رایانهای با گرافیک ضعیف و قدرتمند قدیمی است. اگر بار گرافیکی شدیدتری روی آن قرار دهید، شاهد کاهش امتیاز کارت گرافیک خواهید بود. بهعنوان مثال در آزمون 3DMark Fire Strike، امتیاز آن نسبت به 3DMark Sky Diver کاهش یافته است. امتیاز گرافیکی 3DMark Fire Strike بیشتر معیاری برای بازی رایانهای با گرافیک سنگین است. اکنون که با مفهوم پایهی انتظارات خود از پردازندهی گرافیکی لپتاپ آشنا شدید، در ادامهی مقاله میتوانید به ردهبندی برترین پردازندههای گرافیکی مبتنی بر رزولوشن رایج صفحات نمایش دسترسی داشته باشید.
برترین پردازندهی گرافیکی برای گیمینگ 720p
- گزینهی برتر: GeForce MX150 انویدیا
- گزینهی برتر جایگزین: GeForce GTX 965M یا GTX 960M انویدیا
- گزینهی نسبتا خوب: GeForce 940MX انویدیا
- پیشبینی هزینه: لپتاپهای دارای کارت گرافیک یادشده، معمولا در بازهی قیمتی بین ۵۰۰ تا ۱۶۰۰ دلار قرار دارند.
- نمونههایی از لپتاپ: (Aspire E 15 (940MX ایسر، (Aspire E 15 (MX150 ایسر، (Inspiron 15 7000 (940MX دل، (Spectre x360 15 (MX150 اچپی
بهمنظور بازی در رزولوشن ۷۶۸ × ۱۳۶۶، دو پردازندهی گرافیکی GeForce 940 MX و نسخهی جدید مبتنی بر معماری پاسکال آن (GeForce MX150) در اختیار کاربران قرار دارد. با کارت گرافیک GeForce MX150 میتوان در تنظیمات گرافیکی متوسط تا خوب که تقریبا معادل کنسول است، به انجام بازی پرداخت. یادآوری میشود که شرکت AMD بهتازگی پردازندهی گرافیکی Vega 8 mobile را معرفی کرده که در ردهی GeForce MX150 است. پردازندهی گرافیکی Vega 8 mobile فعلا مورد آزمون قرار نگرفته است.
در این بازه، پردازندههای گرافیکی GeForce GTX 965M و GTX 960M مبتنی بر معماری مکسول هم عملکرد خوبی خواهند داشت. در واقع به دلیل اینکه دو پردازندهی گرافیکی یادشده از لحاظ فنی قادر به اجرای بازی با رزولوشن ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ هستند، در صورت بازی کردن در رزولوشن ۷۶۸ × ۱۳۶۶، شاهد طول عمر بیشتر دستگاه خود خواهید بود.
در بیشتر مواقع، این پردازندههای گرافیکی در لپتاپهایی با کاربرد عمومی وجود دارند؛ بنابراین شاهد گزینههای گسترده و خوبی در فرمفکتور خواهید بود. ما شاهد وجود پردازندههای گرافیکی یادشده در لپتاپهایی با بودجهی پایین مانند Aspire E 15 ایسر و لپتاپهای رده بالا همانند Spectre x360 15 اچپی بودهایم.
برترین پردازندهی گرافیکی برای گیمینگ 1080p
- گزینهی برتر: GeForce GTX 1060 یا GTX 1060 Max-Q انویدیا
- گزینهی خوب: GeForce GTX 1050 Ti انویدیا
- گزینهی نسبتا خوب: GeForce 1050 انویدیا
- بهسختی قابل قبول: GeForce GTX 965M و GTX 960M انویدیا
- پیشبینی هزینه: لپتاپهای دارای کارت گرافیک یادشده، معمولا در بازهی قیمتی بین ۹۰۰ تا ۱۸۰۰ دلار قرار دارند.
- نمونههایی از لپتاپ: Inspiron 15 7000 Gaming دل، GS63VR اماسآی، ROG Strix GL703 ایسوس، Alienware 13
اگر قصد اجرای بازی در رزولوشن ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ - که با نام فول اچدی یا 1080p هم شناخته میشود - داشته باشید، ۴ سطح مختلف از پردازندهی گرافیکی از جمله GTX 1060 Max-Q، GeForce GTX 1050، GTX 1050 Ti و GTX 1060 برای انتخاب وجود خواهد داشت. از نظر فنی، پردازندههای گرافیکی GeForce GTX 965M و GTX 960M هم شامل این ردهبندی میشوند؛ اما با توجه به قدیمی بودن و عملکرد پایین آنها، فقط قادر به اجرای بازیهای رایانهای امروزی در تنظیمات گرافیکی متوسط خواهید بود.
برای اجرای بازی رایانهای در رزولوشن 1080p و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیهای ثابت، به ترتیب اولویت برترین پردازندهی گرافیکی، GeForce GTX 1060 و GeForce GTX 1060 Max-Q خواهد بود. پردازندهی گرافیکی GTX 1060 مبتنی بر فناوری Max-Q انویدیا بهطور تقریبی بین ۵ تا ۱۵ درصد نسبت به GTX 1060 بدون این فناوری قدرت کمتری دارد. همین امر موجب مصرف انرژی الکتریکی پایینتر GTX 1060 Max-Q نسبت به GTX 1060 شده است. قطعا این موضوع باعث کاهش بخشی از هزینهها هم خواهد شد. در کل هر دو پردازندهی گرافیکی یادشده برای انجام بازی رایانهای در بازهی کیفیت تنظیمات گرافیکی خوب تا عالی، مناسب هستند.
در این سطح از عملکرد، بسیاری از لپتاپها جزو نوتبوکهای اختصاصی گیمینگ هستند. البته موارد استثناء مانند لپتاپ XPS 15 ساخت دل که به پردازندهی گرافیکی GTX 1050 مجهز است هم وجود دارد. این سطح از لپتاپها دارای بازهی قیمتی و اندازهی صفحه نمایش وسیعی هستند. بهعنوان نمونه میتوانید لپتاپ مقرونبهصرفهی Inspiron دل مجهز به صفحه نمایش ۱۵.۶ اینچ و پردازندهی گرافیکی GTX 1060 Max-Q را با قیمت ۹۰۰ دلار خریداری کنید. همچنین میتوانید لپتاپ مجلل Alienware luxurious مجهز به نمایشگر ۱۳.۳ اینچی OLED و پردازندهی گرافیکی GTX 1060 را با قیمت ۱۸۰۰ دلار سفارش دهید.
به علاوه، قابلیت حمل این نوع از لپتاپها هم بسیار متنوع است. لپتاپهای گیمینگ با این نوع از پردازندههای گرافیکی میتوانند بهعنوان لپتاپ با کاربرد عمومی، باریک و سبک باشند. بهعنوان مثال، لپتاپ MSI GS63VR با پردازندهی گرافیکی GTX 1060 دارای وزن ۱.۸ کیلوگرمی است. لپتاپ GS63VR Stealth اماسآی با پردازندهی گرافیکی GTX 1060، بهمنظور انجام بازی رایانهای در رزولوشن ۱۰۸۰ × ۱۹۲۰ عالی است.
برترین پردازندهی گرافیکی برای گیمینگ 1440p
- گزینهی برتر: GeForce GTX 1070 یا GTX 1070 Max-Q انویدیا
- پیشبینی هزینه: لپتاپهای دارای کارت گرافیک یادشده، معمولا در بازهی قیمتی بین ۱۷۰۰ تا ۲۳۰۰ دلار قرار دارند.
- نمونههایی از لپتاپ: GE63VR اماسآی، Omen 17 اچپی، ROG Zephyrus GX501VS ایسوس، Alienware 17
اگر کیفیت گرافیکی بازی نسبت به قبل، یک سطح ارتقاء یابد، باید لپتاپی را انتخاب کنید که به پردازندهی گرافیکی GeForce GTX 1070 یا GeForce GTX 1070 Max-Q تجهیز شده است. هر دو پردازندهی گرافیکی یادشده عالی هستند و باید بازیهای رایانهای جدید را بدون هیچگونه مشکلی، در نرخ فریم بالا اجرا کنند. این دو کارت گرافیک همچنین باید بدون کوچکترین خطایی، پاسخگوی پنلهای ۱۲۰ هرتز بیشتر بازیهای رایانهای با رزولوشن 1080p باشند.
در گذشته، بیشتر لپتاپهایی که در این محدوده از قدرت پردازندهی گرافیکی قرار داشتند، دارای صفحه نمایش ۱۵ یا ۱۷ اینچی بودند که وزن بسیار بالایی داشتند. بهواقع این موضوع قابلیت حمل این مدل از لپتاپها را زیر سؤال میبرد. اما خوشبختانه با عرضهی پردازندههای مبتنی بر فناوری Max-Q انویدیا، میتوان گزینههای مشابهی پیدا کرد که بهراحتی قابل جابهجایی هستند. مثال بارز این مورد، لپتاپ فوقالعادهی Aero 15X گیگابایت و ROG Zephyrus GX501VS ایسوس است.
برترین پردازندهی گرافیکی برای گیمینگ 4K
- گزینهی برتر: GeForce GTX 1080 یا GTX 1080 Max-Q انویدیا
- پیشبینی هزینه: لپتاپهای دارای کارت گرافیک یادشده، معمولا در بازهی قیمتی بین ۲۷۰۰ تا ۳۳۰۰ دلار قرار دارند.
- نمونههایی از لپتاپ: GT75VR اماسآی، EVGA SC17 (ایویجیای)، ROG Zephyrus GX501VIایسوس، Alienware 17
اگر قصد انجام بازی در رزولوشن ۲۱۶۰ × ۳۸۴۰ داشته باشید، باید به سراغ پردازندهی گرافیکی GeForce GTX 1080 و نوع Max-Q آن بروید. پنل لپتاپهای دارای GTX 1080، به فناوری G-Sync انویدیا مجهز است که نرخ بهروزرسانی صفحه نمایش و نرخ فریم بازی رایانهای در حال اجرا را با یکدیگر هماهنگ میکند. فناوری G-Sync در نمایشگری که از نرخ بهروزرسانی تصاویر مختلف پشتیبانی میکند، هنگام پایین آمدن نرخ فریم به زیر ۵۰، تجربهی بازی مسطح و بدون افت کیفیت تصویر را برای کاربر فراهم میکند. البته برخی از لپتاپهای مجهز به پردازندهی گرافیکی GTX 1060 و GTX 1070 هم از فناوری G-Sync انویدیا پشتیبانی میکنند. لپتاپ ROG Strix GL502VM نمونهای از آنها است. هماهنگ نبودن نرخ فریم خروجی از یک دستگاه با نرخ بهروزرسانی تصویر صفحه نمایش، باعث بروز اثرات جانبی نامطلوبی مانند اثر مشهور برده شدن تصویر (Screen Tearing) خواهد شد.
مقاله مرتبط:
به دلیل اینکه پردازندهی گرافیکی GTX 1080 قادر به پشتیبانی از رزولوشن 4K در نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیست، باید اقدام به اجرای بازی رایانهای در نرخ فریم بالا با رزولوشن تصویر پایینتر از 4K بکنید. بیشتر لپتاپهای گیمینگ نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز در اختیار کاربران قرار میدهند. با دو برابر شدن نرخ تازهسازی و رسیدن آن به ۱۲۰ هرتز، تار شدگی تصویر در نرخ فریم بالا از بین میرود؛ در نتیجه تمامی المانهای تصویر کاملا مسطح و روان خواهند بود.
کاربران میتوانند به لطف فناوری Max-Q انویدیا، لپتاپهای مجهز به پردازندهی گرافیکی GTX 1080 با نمایشگر ۱۵ یا ۱۷ اینچی باریک و سبکوزن را خریداری کنند. برخی از این لپتاپها دارای فناوری G-Sync هستند؛ اما برخی از آنها با نرخ تازهسازی تصویر ثابت به فروش میرسند. با صرف نظر کردن از این کمبود، میتوانید در هزینههای خود صرفهجویی کنید.
برترین پردازندهی گرافیکی برای بازی در سبک eSports
- گزینهی برتر: GeForce GTX 1050 انویدیا
- گزینهی خوب: Nvidia GeForce MX150 یا GeForce 940MX انویدیا
- گزینهی نسبتا خوب: GeForce 1050 انویدیا
- گزینهی قابل قبول: پردازندهی گرافیکی مجتمع اینتل و AMD
- پیشبینی هزینه: قیمت لپتاپهای دارای کارت گرافیک یادشده، معمولا از ۵۰۰ دلار شروع میشود.
- نمونههایی از لپتاپ: (Aspire E 15 (940MX ایسر، (Inspiron 15 Gaming (GTX 1050 دل، (Aero 15X (GTX 1070 گیگابایت، (ROG Zephyrus GX501VI (GTX 1080 ایسوس
آخرین ردهبندی موجود در مقاله مربوط به eSports است. این دستهبندی دربرگیرندهی تمامی بازیهای رایانهای رقابتی مهمی است که شامل Counter Strike، Global Operations، League of Legends، DOTA 2 و دیگر بازیهای ویدیویی مشابه میشود.
عملکرد این نوع از بازیهای رایانهای روی پردازندهی گرافیکی متمرکز نشده است؛ بنابراین با پردازندهی گرافیکی GeForce GTX 1050 یا مدلهای بالاتر از آن میتوان بهراحتی اقدام به اجرای آنها کرد. پردازندههای گرافیکی سطح پایینی مانند 940MX و MX150 هم قادر به اجرای این نوع بازیها هستند. در حقیقت این دسته از بازیهای رایانهای حتی با پردازندههای گرافیکی مجتمع هم قادر به اجرا هستند. با این حال ممکن است بهخوبی از پس اجرای بازیهای eSports برنیایند.
انتخاب نهایی به عهدهی خود کاربر است. کاربران باید با در نظر گرفتن میزان بودجه و سرعت عملکرد مورد نظر برای اجرای بازی، اقدام به انتخاب برترین لپتاپ گیمینگ موجود در بازار کنند. پردازندهی گرافیکی GTX 1050، تجربهی گیمینگ خوبی برای کاربرانی که هر از چندگاهی اقدام به اجرای بازایهای رایانهای سبک eSports میکنند، فراهم میکند. اما گیمرهای حرفهای که خواستار رقابت جدی هستند، نیازمند نرخ فریم ۱۲۰، نمایشگری با نرخ بهروزرسانی تصویر بالا، پردازندهی گرافیکی GeForce GTX 1070 یا GTX 1080 (درصورت تمایل) خواهند بود.
آیا بیشتر وقت خود را صرف بازیهای رایانهای میکنید؟ کدام یک از ردهبندیهای موجود در مقاله را برای انجام آن انتخاب میکنید؟ لطفا تجربههای خود را در این زمینه با کاربران به اشتراک بگذارید.
رانندگی با خودروی الکتریکی اسمارت فورتو (Smart ForTwo) کابریولت، یکی از لذتبخشترین تجربههای رانندگی با خودروهای کوچک برقی است. به لطف موتور الکتریکی و گشتاور آنی، اسمارت فورتو در شهر و ترافیک سنگین، نمایش بسیار خوبی ارائه میدهد. شعاع گردش عالی، چرخشهای ۱۸۰ درجهای را در هر جایی ممکن میکند و البته میدان وسیع دید راننده، در جلوگیری از تصادفات مؤثر خواهد بود.
پاراگراف بالا خلاصهای از رانندگی چندساعتهی یکی از اعضای تحریریهی وبسایت موتوروان بود. از سویی دیگر، چنانچه بخواهیم منطقی باشیم و به کاربردی بودن اسمارت فورتو فکر کنیم، مشکلات بزرگ آن کاملا مشخص است. اسمارت فورتو کمترین شعاع حرکتی با یک بار شارژ را در بین خودروهای برقی جدید دارد، اساساً فضای بار ندارد و البته، بسیار گرانقیمت محسوب میشود.
شرکت آلمانی اسمارت بهعنوان زیرمجموعهای از دایملر فعالیت میکند که مدلهای مختلفی در کلاسهای کامپکت و شهری تولید دارد. نام این شرکت از همکاری مستقیم مرسدسبنزو سواچ (شرکت سوئیسی تولیدکنندهی ساعت) مشتق شده است. اسمارت اکنون دو خط تولید بزرگ در کشورهای فرانسه و اسلوونی دارد و محصولات خود را که شامل خودروهای برقی و بنزینی میشود، به اقصی نقاط جهان ارسال میکند. البته بر اساس تصمیم جدید مقامات اسمارت، از این پس فقط مدل فورتو بهعنوان خودروی برقی این شرکت در ایالات متحده به فروش میرود.
در ادامه با نگاهی کوتاه به نقاط ضعف و قوت این خودروی برقی و کوچک شهری، به بررسی ویژگیهای آن میپردازیم.
وجود دو مدل کوپه و کروک
خریداران محصولات اسمارت معمولاً اهداف متفاوتی دارند؛ ولی با وجود مدل کروک که باز و بسته کردن سقف آن آسان است، دلیلی برای خرید مدل کوپه وجود ندارد. فورتو کابرویولت میتواند بخش عقب سقف را بهصورت برقی باز و بسته کند یا اینکه با استفاده از نیروی دست انسان، پنلهای سقف روی سر سرنشینان را حذف کند؛ یعنی میتوان کمی از تابش خورشید لذت برد یا با جدا کردن کامل سقف، حال و هوای سرنشینان را دگرگون کرد. با بسته بودن کامل سقف، صدای داخل کابین مدل کروک دقیقاً همانند مدل کوپه است. وقتی میتوان هر دو تجربه را در کنار هم داشت، چرا خریدار با انتخاب مدل کوپه، به دنبال محدودیت باشد؟
ابعاد جمعوجور و مناسب رانندگی در شهر
برای درک اهمیت محبوبیت اسمارت فورتو در شهرهای پرجمعیت اروپا یا حتی شهرهایی چون سانفرانسیسکو در آمریکا، باید این خودروی کوچک را در ترافیک شهری راند. فورتو را هر جایی میتوان پارک کرد و به لطف شعاع پیچ ۶.۹ متری، این خودروی برقی به مکان کمی برای دور زدن ۱۸۰ درجه نیاز دارد. علاوه بر این فورتو فرمان سبک و حساسی دارد که مانور آن در ترافیک سنگین شهرها لذتبخش و آسان است. اگر مسیر رانندگی روزانه فردی پر از ترافیک باشد، انتخاب اسمارت فورتو کاملا منطقی به نظر میرسد.
ایمن و قابل اطمینان
بیشتر افراد قبل از داشتن آگاهی کامل از قابلیتهای اسمارت فورتو و فقط با دیدن ابعاد آن، به ایمنی و قابل اعتماد بودن آن تردید دارند. در صورت رانندگی با سرعت مجاز یا حتی تا ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت در بزرگراه، اسمارت فورتو با یک وزش کوتاه باد منحرف نمیشود یا قرار گرفتن آن در کنار در خودروهای با ابعاد بزرگتر، وحشتانگیز نخواهد بود. فورتو راننده را در جایگاهی با دید وسیع قرار میدهد و با داشتن ویژگیهای چون صدای کم و تعادل مناسب، در تمام جادهها قابل اطمینان است. برای اطمینان از استحکام بدنهی کوچک آن، کافی است به تصویر بالا از تست تصادف اسمارت فورتو با مرسدسبنز S کلاس توجه کنیم.
شعاع حرکتی بسیار پایین
از آنجایی که اسمارت فورتو ابعاد کوچکی دارد، قرار دادن پکهای باتری بزرگ در آن امکانپذیر نیست و به همین دلیل فورتو از باتری ۱۷.۶ کیلووات ساعتی استفاده میکند. در واقع مدل کروک فورتو با یکبار شارژ فقط تا ۹۲ کیلومتر و مدل کوپه تا ۹۳ کیلومتر را طی میکنند. مقامات اسمارت اشاره میکنند که در شرایط رانندگی واقعی، چند کیلومتر به این اعداد اضافه میشود؛ ولی باز هم این شعاع حرکتی در مقایسه با دیگر خودروهای برقی بازار که تا دوبرابر این عدد را در اختیار میگذارند، بسیار پایین است.
قیمت بسیار بالا
اگر قیمت اسمارت فورتو حدود ۲۰ هزار دلار بود، شاید میتوانستیم شعاع حرکتی ۹۲ کیلومتری آن را هضم کنیم؛ ولی قیمت مدل پایهی اسمارت فورتو برقی کوپه، از ۲۳ هزار و ۹۰۰ دلار آغاز میشود و برای خرید مدل کابریولت آن، ۴ هزار و ۲۰۰ دلار بیشتر باید پرداخت کرد. اما اگر بخواهیم آپشنهایی چون صندلیهای چرمی مجهز به سیستم گرمایشی، سیستم سرگرمی و اطلاعاتی با نمایشگر لمسی و رهیاب ماهوارهای، سیستم صوتی بهتر و دیگر موارد را انتخاب کنیم، یک دستگاه اسمارت فورتوی برقی کابریولت فول آپشن ۳۲ هزار و ۱۸۰ دلار قیمت میخورد. با این قیمت میتوان فولکس واگن گلف برقی (e-Golf) را در نظر گرفت که در مقایسه با فورتو، برتریهای آشکاری چون ظرفیت چهار سرنشین، فضای بار زیاد و البته توانایی طی کردن مسافتی بیش از ۲۰۰ کیلومتر با یک بار شارژ دارد.
ضعفهای بیشتر در برابر نکات مثبت
تجربهی رانندگی با اسمارت فورتو چندان هم انحصاری نیست. تقریباً با هر خودروی برقی کوچک میتوان به اندازهی فورتو از رانندگی شهری لذت برد. در واقع نکات مثبت فورتو مانند سهولت پارک و شعاع پیچ زیاد در برابر دیگر مشکلات زیاد آن، ارزش این خودروی آلمانی را پایین میآورد. شاید بتوان اسمارت فورتو برقی کابرلیوت را بهعنوان خودروی شهری دوم در نظر گرفت که البته بازهم به دلیل قیمت بالای آن، امری عقلانی نخواهد بود.
گالری تصاویر
برخی افراد اهمیت زیادی به مو میدهند و آن را به شیوههای مختلفی میآرایند و از آن بهعنوان راهی برای بیان شخصیت خود استفاده میکنند. برای برخی، حتی تصور اینکه دچار ریزش مو شوند، ناراحتکننده است؛ اما آنهایی که اهمیت کمتری به این مسئله میدهند، ممکن است نگرانیهایی داشته باشند؛ مخصوصا تا زمانی که روش مؤثری برای درمان قطعی ریزش مو کشف نشود. بر اساس گزارش انجمن ریزش موی آمریکا (AHLA)، ریزش موی آندروژنیک که باعنوان طاسی مردانه شناخته میشود، بیش از ۹۵ درصد ریزش مو در مردان را شامل میشود.
دوسوم از مردان آمریکایی تا ۳۵ سالگی ریزش مو را تجربه میکنند و ۲۵ درصد این موارد، از سنین قبل از ۲۱ سالگی آغاز میشود. طاسی تنها جنس مذکر را گرفتار نمیکند و ۴۰ درصد از زنان آمریکایی نیز ریزش مو را تجربه میکنند. همانطور كه AHLA در وبسایت خود گزارش میدهد، ریزش مو در زنان در مقایسه با مردان از لحاظ اجتماعی، مقبولیت کمتری دارد و زنان بیشتر در معرض استرس قرار میگیرند. همچنین ۹۹ درصد از محصولاتی که ادعا میکنند میتوانند ریزش مو را درمان کنند، بیاثر هستند. بنابراین بسیاری از افرادی که با طاسی دستوپنجه نرم میکنند، بهتر است فریب تبلیغات این محصولات را نخورند و راهی برای پذیرش این موضوع و کنار آمدن با آن بیابند.
اکنون تیمی از دانشمندان کرهی جنوبی موفق شدهاند مادهای بیوشیمیایی تولید کنند که رشد موها را بهبود میبخشد و در نهایت، میتواند برای درمانی طاسی مؤثر باشد. آنها با تراشیدن موی چند موش آزمایشگاهی و تزریق یک مادهی بیوشیمیایی، دوباره شاهد رشد مو در موشها شدند. این ماده روی موش تأثیر دارد و در حال حاضر، در مراحل بررسی سمشناسی آن قبل از انجام کارآزماییهای بالینی است. پژوهشگران در این تحقیقات توانستند پروتئینی موسوم بهCXXC5 را شناسایی کنند که عامل ریزش موی آندروژنیک یا ریزش مو با الگوی مردانه است. این نوع ریزش مو متداولترین نوع طاسی بین مردان و زنان محسوب میشود.
چوئی کانگ یئول از دانشگاه یونسی در سئول و همکارانش که در حال مطالعه روی ریزش مو و فولیکولهای مو هستند، متوجه شدند افرادی که از این بیماری رنج می برند، مقدار قابل توجهی پروتئین CXXC5 در سر خود دارند. محققان دریافتند هنگامی که این پروتئین با پروتئین Dishevelled ترکیب میشود، از بازسازی فولیکولهای مو جلوگیری میکنند. گزارش کامل این تحقیقات در ژورنال Investigative Dermatology منتشر شده است. یئول در این مورد میگوید:
پروتئینی که ما کشف کردهایم رشد مو را کنترل میکند و باعث ایجاد مادهی جدیدی میشود که از طریق کنترل عملکرد پروتئین، سبب بازسازی مو میشود. انتظار میرود که مادهی تازه تولیدشده، باعث توسعهی دارویی شود که نهتنها ریزش مو را درمان میکند، بلکه قادر به ترمیم بافت آسیبدیدهی پوست هم باشد.
این محلول که توسط تیمی از پژوهشگران دانشگاه یونسی کرهی جنوبی کشف شده است، جلوی دو پروتئینی را که معمولا با کمک یکدیگر مانع بازسازی بافتهای مو میشوند، میگیرد. در سال ۲۰۱۳ ثابت شد که در انسانها، درمان طاسی آندروژنی زمانی که از سوزنهای میکروسکوپی استفاده میشود، بهطور چشمگیری مؤثر است.در این روش از سوزنهای بسیار کوچک برای بخیه زدن پوست استفاده میشود. پژوهشگران، مادهی مورد نظر را روی موش آزمایش کردند و پس از ۲۸ روز، رشد فولیکول مو مشاهده شد. در حال حاضر محققان عملکرد داروی جدید خود را روی جانوران مختلف آزمایش میکنند تا پیش از انجام آزمایشهای انسانی، از غیر سمی بودن آن اطمینان یابند. در صورتی که نتایج این تستها رضایتبخش باشد، میتوانیم ادعا کنیم قدم بزرگی برای درمان طاسی برداشتهایم و در نتیجه راهی برای استفاده از دارو در پژوهشهای انسانی فراهم میشود. مردانی که در سراسر جهان از پدیدهی طاسی رنج میبرند، میتوانند امیدوار باشند این محلول جدید که PTD-DBM نام دارد، استانداردهای دارویی را کسب کند و در معرض استفاده عموم قرار گیرد.
شرکتهایی که قصد دارند امنیت سایبری کارمندان را افزایش دهند، باید فراتر از روشهای قدیمی و سنتی مانند انتخاب پسورد قوی و اصول اولیهی پروتکلها فکر کنند. بهترین روش برای مقابله با هکرها این است که مانند آنها فکر کنید و اولین گام این است که با مفهوم هک کردن آشنا شوید.
تمام تعاریف و صحبتهایی که در مورد هکرها از رسانهها یا دیگران شنیدهاید، فراموش کنید. رسانهها برای مجرم نشان دادن هکرها حساسیت موضوع را کمی زیاد میکنند؛ درحالیکه داشتن چنین طرز تفکری واقعا محدودکننده است. هکرها در عصر دیجیتال زندگی میکنند. آنها منابع زیادی در اختیار دارند و در عین حال سختکوش و خلاق هستند. این افراد در مورد نحوهی کارکرد تکنولوژی کنجکاو هستند و طرز تفکر دیجیتال دارند. آنها همچنین روی مواردی که باور دارند ایستادگی میکنند و هدفشان این است که دنیا را به محل امنتری تبدیل کنند.
هکرها از محدود بودن تکنولوژی آگاهی دارند و معتقدند هیچ نرمافزاری از باگها یا مشکلات در امان نیست و حتی اگر هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، باز هم آسیبپذیریهای امنیتی برای آنها وجود دارد. اینکه کامپیوترها و نرمافزارها میتوانند کارآمد باشند و کارهای خوب انجام میدهند، به این معنا نیست که نمیتوانند برای مصارف بد استفاده شوند. هکرها به تعریف عمومی نرمافزارها قانع نمیشوند و همواره در تلاش هستند که نقاط آسیبپذیر آنها را پیدا کنند. نیروهای کار قدیمی یعنی افرادی که اکثریت نیروی کار امروزی را تشکیل میدهند، با مفاهیم دیجیتال کردن جامعه آشنایی ندارند؛ اما هکرها با همین شیوه زندگی میکنند.
بنابراین بسیار مهم است که مدیران این طرز تفکر را در فرهنگ سازمانی شرکت جا بیندازند. این رویکرد نهتنها روی دیدگاه و ارزش کارمندان به امنیت سایبری تأثیر میگذارد؛ بلکه باعث بالا رفتن میزان امنیت شرکت میشود. کنجکاوی و مبتکر بودن دو مهارت ارزشمندی هستند که در آینده با همهگیر شدن هوش مصنوعی و اتوماتیک شدن امور بسیار کارآمد خواهند بود. یکی از راههای تقویت این مهارتها در افراد، آموزش طرز تفکر هکرها است. در ادامه به بیشتر به ارائهی راههایی برای آموزش این نوع طرز تفکر میپردازیم.
هکاتون و مسابقات
هکاتونها رویدادهایی هستند که برنامهنویسان به رقابت با یکدیگر میپردازند. سعی کنید کارمندان خود را به شرکت در این رویدادها تشویق کنید؛ حتی اگر برایشان فقط جنبهی دیدن و یادگرفتن داشته باشد. این رویدادها به مردم کمک میکند که کمی از زندگی روزمرهی خود فاصله بگیرند و برای حل کردن نوع خاصی از مسائل مجبور شوند تفکر خلاقانه را تمرین کنند که این پایه و اساس هک کردن را تشکیل میدهد.
گاهی اوقات رویدادهایی در مورد محصولات یا کسبوکارها برگزار میشوند؛ اما روی موضوعهای دیگری تمرکز میکنند. هدف اصلی رهبر شرکت یا تیم باید این باشد که به هر طریقی ماهیچههای ذهن کارمندان یا همتیمیهای خود را پرورش دهد. این رویکرد کمک میکند اعضای تیم تفکر محدود و سنتی خود را کنار بگذارند و خلاقیت بیشتری نشان دهند. همچنین باعث میشود که دیگران توجه و کنجکاوی بیشتری به دنیای اطراف داشته باشند و درنتیجه امنیت سایبری افزایش پیدا کند.
حتی میتوانید برای بالا بردن سطح امنیت سایبری، یک سری مسابقات تفریحی در سطح شرکت برگزار کنید. میتوانید فراتر از این موضوع بروید و نقشهی یک حملهی سایبری خیالی را پیادهسازی کنید. قرار گرفتن در شرایط واقعی به کارمندان کمک میکند که خطر را بهتر درک کنند و راه حلهای بهتری در این شرایط ارائه دهند.
حادثه و بهاشتراکگذاری اطلاعات
زمانی که حادثهای در صنعت مرتبط با کار یک شرکت رخ میدهد، کارمندان دور هم جمع میشوند و این موضوع را تحلیل میکنند. تحلیل به معنای نوشتن گزارش ۱۰ صفحهای نیست. منظور این است که هر فرد دو جمله در رابطه با این موضوع حرف بزند. هدف از انجام این کار این است که افراد بتوانند اطلاعات و چشماندازهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. امروزه در بسیار از شرکتها برای هر بخش اتاق جداگانه در نظر گرفته میشود. زمانی که این فضا از بین برود، اجتماع و هدف مشترک و جدیدی شکل میگیرد. زمانی که صحبت از امنیت سایبری به میان میآید، این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند. هرقدر نیروی کار هماهنگتر عمل کنند، شانس از بین بردن تهدیدها نیز بیشتر میشود.
اهمیت این موضوع در تیمهای امنیتی بیشتر است. زمانی که حملهای رخ میدهد این افراد باید گزارش کاملی از شرح ماجرا و کارهایی داشته باشند که تا به حال انجام شده است. بعد از حل شدن مشکل، معماران نرمافزار، طراحان و مهندسان باید با یکدیگر همکاری کنند تا از حملههای مشابه در آینده جلوگیری کنند. اطلاعات و تصمیمهای جدید باید در اختیار تمام کارمندان شرکت قرار بگیرد و در صورت نیاز آموزشهای لازم به همه داده شود.
تشکیل دادن تیم
برای هر شخص مجوز جداگانه تعریف کنید. این کار کمک میکند ارتباطات بهتری میان کارمندان شکل بگیرد و مشکلات با رویکرد بهتری حل شوند. انسان جایزالخطا است و حتی اگر بهترین تیم امنیتی را هم داشته باشید، بازهم انجام این کار ضروری است. زمانی که چند نفر به اطلاعات و کدهای پایه دسترسی داشته باشند، دیر یا زود اتفاق مهمی رخ خواهد داد و این اجتنابناپذیر است. به همین دلیل بسیاری از شرکتها تصمیم میگیرند از نیروهای متخصص خارج از شرکت برای پیدا کردن آسیبپذیریها استفاده کنند. کارمندان بخش امنیتی باید همواره با سایر کارمندان در ارتباط باشند؛ مخصوصا زمانی که محصول یا ویژگی جدیدی توسعه داده میشود. برخی از آسیبپذیریها مربوط به کمبودهایی در کدهای پایه هستند؛ درحالیکه برخی دیگر به مسائل طراحی مربوط میشوند. بنابراین کمک گرفتن از افراد متخصص قبل از وقوع حادثه میتواند احتمال حملههای آینده را کاهش دهد.
وضعیت در سالها و دهههای آینده بهصورتی خواهد شد که همه مجبور هستیم مانند هکرها فکر کنیم. زمانی که چنین طرز تفکری داشته باشید، قادر خواهید بود همگام با تکنولوژی روز دنیا پیش بروید. آشنایی با روشهای هک کردن به شما کمک میکند که دنیا را به محل امنتری برای زندگی تبدیل کنید و همچنین کسبوکار خود را پیشرفت دهید.
شارژ سریع و آسان، میتواند بهمنزلهی گامی بلند و مؤثر در گسترش مقبولیت وسایل نقلیهی الکتریکی از سوی مصرفکنندگان تلقی شود. از همینرو، گفته میشود که سیستمهای شارژ القایی وارد عرصه خواهند شد تا مشکلات متداول اتصال در شارژ خودروهای الکتریکی، مرتفع شود. شرکت کانتیننتال اِیجی (Continental AG) چند روز پیش اعلام کرد که سیستم خود برای شارژ بیسیم را در ماه آینده همراه با یک سیستم شارژر سیار (آنبورد) جدید به نمایشگاه CES خواهد آورد. امید میرود که سیستم مورد اشاره بتواند انعطافپذیری و کارایی بیشتری برای دارندگان خودروهای الکتریکی به ارمغان آورد.
سیستمهای شارژ القایی که بیامو، مرسدس بنز و سایر خودروسازان بزرگ و همچنین کسبوکارهای نوپای کوچکتر، برای سالها در مورد آن صحبت کردهاند، احتمالا یک عامل دگرگونکننده در دنیای خودروهای الکتریکی خواهد بود. دارندگان خودروهای برقی میتوانند بهجای اتصال خودروها با سوکتهای متداول شارژ الکتریکی، آنها را روی یک صفحهی مخصوص پارک کنند؛ این صفحه همان جایی است که یک مجموعهی سیمپیچ اصلی، توان را بهصورت بیسیم به مجموعهی سیمپیچ شارژ دیگری که در خودرو تعبیه شده است، از طریق القای مغناطیسی انتقال خواهد داد.
بنابر اعلام کانتیننتال، نرخ انتقال ۱۱ کیلووات سیستم القایی آنها میتواند در هر دقیقه، شارژ لازم برای پیمایش یک کیلومتر را به خودرو منتقل کند. سیستم آنها همچنین از قابلیتی استفاده میکند که خود شرکت از آن باعنوان میکروناوبری ( Micronavigation) یاد کرده است. سیستم فوق میتواند بهطور خودکار خودرو را با دقتی بیش از ۱۰ برابر دقت سیستمهای پارک متداول روی صفحهی شارژ مورد نظر قرار دهد.
در نمایشگاه CES همچنین سیستمی موسوم به آلشارژ (AllCharge) بهنمایش در خواهد آمد. این فناوری در اصل بهعنوان یکپارچهکنندهای برای اینورتر اختصاصی عمل میکند. اینورتر وسیلهای است که برق جریان متناوب (AC) ایستگاه شارژ را به جریان مستقیم (DC) مورد نیاز برای وسایل نقلیهی الکتریکی تبدیل میکند.
کانتیننتال بهطور صریح از ابداع و ارائهی یک سیستم شارژ آنبورد فراگیر خبر داده است. آنها از فناوری جدید خود بهعنوان نقطهی شارژی یاد میکنند که میتواند از هر نرخ شارژ، جریان و سطح ولتاژی بهره ببرد و با آن سازگار شود؛ ضمن اینکه میتواند در مدت زمان ۱۰ دقیقه، توان الکتریکی لازم برای پیمایش ۳۰۰ کیلومتر پیدا کند. چنین دستاوردی در صورت عملی شدن، واقعا چشمگیر و قابل ملاحظه خواهد بود. یکی دیگر از مزایای سیستم آلشارژ این است که بهطور مؤثری میتواند یک خودروی الکتریکی را به یک بانک انرژی همراه تبدیل کند؛ زیرا اینورتر آنبورد تعبیهشده روی آن میتواند جریان DC را به AC تبدیل کند. گفتنی است که جریان متناوب بهدستآمده را هم میتوان برای تأمین انرژی مورد نیاز دستگاههای مختلف (نظیر عکس فوق) استفاده کرد.
بر پایهی اعلام کانتیننتال، تولید سیستمهای آلشارژ برای سال ۲۰۲۲ برنامهریزی شده است. در همین حال، نسخهی اولیهای از آلشارژ بههمراه سیستم شارژ القایی آن در CES 2018 در لاس وگاس به نمایش گذاشته میشود. این نمایشگاه از روز هجدهم دیماه آغاز خواهد شد.
کمیسیون ارتباطات فدرال ایالات متحده با تصمیم اخیر خود، آخرین تیر خلاص را به ایدهی بیطرفی شبکه شلیک کرد.
بیطرفی شبکه مرده است؛ یا حداقل اکنون و با اتفاقات اخیر دیگر نمیتوان امیدی به حفظ آن داشت! سه روز پیش در یک رأیگیری سه به دو، کمیسیون ارتباطات فدرال معیاری را تصویب کرد تا قوانین سختگیرانه بیطرفی اینترنت را حذف کند؛ کمیسیون این قوانین را ۲ سال پیش تعیین کرده بود. این قوانین به ارائهدهنگان خدمات اینترنت اجازه نمیداد ترافیک را مسدود یا کنترل کنند و خطوط پولی سریع ارائه دهند. این قوانین همچنین ارائهدهندگان را باعنوان حاملهای مشترک تایتل دو (Title II) طبقهبندی کرده بود تا پشتوانهای قانونی برای اقدامات خود قرار دهد و از آنها از طریق قانون حمایت کند.
رأیگیری اخیر، تمام آنها را بیاثر کرد. این رأیگیری تایتل دو را حذف کرد و از وضع قوانین سختگیرانه بیطرفی شبکه توسط کمیسیون ارتباطات فدرال جلوگیری کرد. مشخص شد جمهوریخواهان که اکنون مسئولیت کمیسیون را بر عهده دارند از قوانین سختگیرانه در مورد بیطرفی شبکه چندان خوششان نمیآید. قوانین جدید دیگر از ارائهدهنگان اینترنت برای انجام کارها جلوگیری نمیکند. ارائهدهنگان میتوانند هر وقت که بخواهند محتویات را اولویتبندی، مسدود یا کنترل کنند. تنها قانون حقیقی در مورد آنها این است که باید قبل از هر کاری بهصورت عمومی اعلام کنند که میخواهند آن کار را انجام دهند.
مخالفان بیطرفی شبکه معتقدند که در وهلهی اول، اصلا نیازی به قوانین وجود ندارد؛ چراکه روند اینترنت بهخوبی پیش میرود. اجیت پای، رئیس این کمیسیون گفته است:
اینترنت در سال ۲۰۱۵ به مشکلی برنخورد. ما در شرایط بدی در دنیای دیجیتال زندگی نمیکردیم. مشکل مصرفکنندگان اینترنت این نبود که ارائهدهنگان دسترسی به محتویات را مسدود کنند و هیچگاه هم اینگونه نبوده است. مشکل این بود که آنها اصلا دسترسی نداشتهاند.
این بیانات تاحدی درست بود؛ ولی این اشتباه است بگوییم تمام صدماتی که این قوانین از آنها جلوگیری میکردند، پیشبینی و تصور شده است. حتی زمانی که قوانین هم وجود داشتند، شاهد این بودیم که کمپانیها از دسترسی مصرفکنندگان به برنامههای رقابتی جلوگیری میکردند و سیاستهای اجرایی کمپانیها بهوضوح به برخی از سرویسهای اینترنتی بیشتر از بقیه اهمیت میدادند. بدون قوانین، آنها آزاد خواهند بود که حتی بیشتر از این نیز چنین کارهایی انجام بدهند.
حامیان بیطرفی شبکه مدتها است معتقدند که ارائهدهنگان اینترنت بدون قوانین قادر خواهند بود ترافیک را در تمامروشهای ضد رقابتی کنترل کنند. بسیاری از ارائهدهنگان اینترنت اکنون صاحب کمپانیهای محتوا (کامکست و انبیسییونیورسال را ببینید) هستند و ممکن است به دنبال سود رساندن به محتوای خودشان باشند تا نگاههای بیشتری را بهسوی خود جلب کنند و در نهایت باعث شوندمحتوای آنها باارزشتر شود. در همین حین، اقدامات موجود مثل زیرو ریتینگ (وقتی برخی از خدمات و سرویسهای خاص و مشخص، هزینهای برای شما در بر ندارد)، باعث میشوند که برخی از برنامهها از مزایای بیشتری نسبت به بقیه برخوردار باشند. اگر در اولین روزهای نتفلیکس، برای استریم سرویس فیلم تلفن خود آزاد بودید؛ در عوض ممکن بود امروز تلویزیون انتقالی و کمپانی فیلمی که به آن مربوط است، نداشته باشیم.
جسیکا روزنورسل، یکی از دو دموکرات کمیسیون، رأی امروز را یک تصمیم عجولانه خواند که سابقهی کمیسیون را لکهدار خواهد کرد و لکهی لنگی برای قانون و عموم مردم آمریکا خواهد بود. او میگوید:
این رأی به ارائهدهنگان اینترنت اجازه خواهد داد ترافیک اینترنتی شما را هرگونه که دلشان بخواهد در اختیار شما قرار دهند و آن را دستکاری کنند.
او گفت، انگیزهی آنها در ارائهی اینترنت، انگیزهای برای تجارت خواهد بود تا چیز دیگر. وی میگوید:
این خبر خوبی نیست؛ نه برای مصرفکنندگان، نه برای کسبوکارها و نه برای هیچکسی که به اینترنت وصل میشود و از اینترنت استفاده میکند.
کلایبرن، دومین فرد دموکرات کمیسیون، گفت تأثیرات رأی امروز، برای گروههای حاشیهنشین مثل جوامع نژادی و رنگینپوست مختلف که متکی به پلتفرمهایی مثل اینترنت برای برقراری ارتباط هستند، خوب نیست. کلایبرن گفت هیچکس قادر نخواهد بود ارائهدهنگان اینترنت را متوقف کند؛ حتی اگر این ارائهدهنگان بخواهند سرعت خدمات رسانهی اجتماعی این گروهها را کم کنند یا از انتشار اطلاعات این گروهها جلوگیری و آن را مسدود کنند.
روزنورسل و کلایبرن از کمیسیون به خاطر دستکاری نظرات عمومی که قبل از این رأی وجود داشت، انتقاد کردند و گفتند کمیسیون با نادیده گرفتن صدای میلیونها نفر در حمایت از بیطرفی شبکه، کار نادرستی انجام داده است. کلایبرن اشاره کرده است:
کاملا مشخص است چرا ما مخالف چنین روند بدی هستیم و دلیلش این است که ما قبلا جواب این مسئله را ارائه داده بودیم.
بهگفتهی روزنورسل، کمیسیون نشان داد که برای عموم مردم ارزشی قائل نیست. این رأی بعد از یک نظرخواهی جنجالی از مردم مطرح شد. کمیسیون بعد از اینکه این پیشنهاد را در اوایل امسال ارائه کرد و بهدنبال بازخوردهای آن بود، توانست ۲۲ میلیون نظر در مورد آن به دست بیاورد. طبق گفتهی کمیسیون، بسیاری از این نظرات اسپم یا هرزنامه بودند (۷.۵ میلیون نظر) و کمیسیون از تحقیق در مورد این نظرات امتناع کرد. کمیسیون همچنین در مورد مشکلات وبسایتهایی که باعث شد نظرات در ماه می دچار مشکل شوند، خاموش ماند.
این نظرات بهاحتمال زیاد نقشی اساسی در پیگرد نتایج مربوط به رأی ایفا کردند. حامیان بیطرفی شبکه یقینا به دنبال این بودند که با تعقیب قانونی کمیسیون، رأی را بیاعتبار و قوانین بیطرفی شبکه سال ۲۰۱۵ را دوباره احیا کنند. اما به کمیسیون اجازه داده شد که نظرش را تغییر دهد؛ با این وجود دیگر نمیتوانست قوانین را به دلایل خودسرانه تغییر دهد. کمیسیون باید در دادگاه ثابت کند که نسبت به سال ۲۰۱۵ تغییرات زیادی به وجود آمده است و اینکه با توجه به نظرات بهدستآمده از طرف مردم، شواهد کافی برای لغو بیطرفی شبکه وجود دارد.
از ابتدای روند رأیگیری مشخص بود که کمیسیون نسبت به نظرات مردم بیاعتنا است؛ با اینکه باید آنها را نیز مورد بررسی قرار دهد و بپذیرد. کمیسیون بارها اعلام کرد که تنها برای مبحثهای قانونی ارزش قائل است؛ بنابراین اینکه ما شاهد نادیده گرفته شدن نظرات میلیونها مصرفکننده باشید، امری طبیعی است. حتی اگر اسپمها را در نظر نگیریم، روند بیطرفی شبکه تا به حال پرنظرترین و پربازدیدترین موضوع در کمیسیون بوده است.
بعد از گذشت بیش از یک دهه، این برای اولین بار است که کمیسیون با بیطرفی شبکه مخالفت کرده است. کمیسیون از اوایل دههی ۲۰۰۰ میلادی قوانین بازی برای اینترنت وضع کرده است؛ اگرچه در سال ۲۰۱۰ بود که قوانین حالتی رسمی به خود گرفتند. در سال ۲۰۱۴، بعد از اینکه کمیسیون توسط ورایزن به دادگاه فراخوانده شد، این قوانین در دادگاه لغو شدند. دادگاه گفت کمیسیون میتواند باز هم از تایتل دو استفاده کند و بنابراین کمیسیون این کار را در سال ۲۰۱۵ انجام داد. آن قوانین که برای دو سال پابرجا بودند؛ همان قوانینی هستند که امروز با رأی لغو شدند.
رأیگیری یک ساعت به طول انجامید. ۵ تن از اعضای کمیسیون، مخصوصا دو تن از افراد دموکرات ناراضی نظرات خود را با سخرانیهای طولانیمدت مطرح کردند. سپس در یک لحظهی عجیب، اتاق جلسه کمیسیون به دلایل امنیتی خالی شد. دوربینها روشن باقی ماندند و تصاویری از سگهایی را منتشر کردند که به داخل اتاق جلسه آمدند و دنبال چیزی میگشتند.
اکنون که رأیگیری تمام شده است، کمیسیون در چند هفتهی آینده، تغییراتی نهایی را در مورد قوانین لحاظ خواهد کرد. قوانین سپس توسط فدرال ثبت خواهند شد و در چند ماه آینده اجرا خواهند شد. در آن زمان، بیطرفی شبکه کاملا لغو خواهد شد و قوانین جدید اجرا خواهند شد.
پس شما انتظار دارید چه چیزی را تغییر دهید، وقتی بیطرفی شبکه از بین رفته است؟ مسلما نمیتوانید یکشبه کاری انجام دهید. انتظار میرود که ارائهدهندگان اینترنت به گسترش خودشان و قرار دادن مزیتهایی برای خودشان ادامه دهند و دادههایی مجانی را برای سرویسهایی خاص ارائه دهند و یا اینکه سرعت تحویل محتوای خودشان را افزایش دهند.
این موارد شاید در ابتدا خوب به نظر برسند؛ ولی با گذشت زمان معایب خودشان را نشان خواهند داد. مشکل این است که ما نهایتا ممکن است در مورد محصولات و سرویسهایی که از دست بدهیم، چیزی متوجه نشویم.
ناسا و گوگل سهشنبهی هفتهی گذشته، خبر یک کشف بزرگ را اعلام کردند: یک منظومهی شمسی دیگر با هشت سیاره. آنها با یافتن یک سیارهی جدید به نام Kepler 90i موفق به این کشف شدند، این سیاره یک جسم کروی داغ است که حول یک ستارهی مشابه خورشید به نام Kepler 90 می چرخد و ۲۵۴۵ سال نوری از زمین فاصله دارد.
این سیاره با استفاده از یک سیستم یادگیری ماشین متعلق به گوگل و بر اساس دادههای سفینهی کپلر ناسا شناسایی شد. کپلر یک تلسکوپ فضایی است که در مدار زمین به دور خورشید میچرخد و به دنبال یافتن علائم سیارات دوردست، تاکنون به مشاهده و بررسی ۱۴۵ هزار سیارهی شبه خورشید پرداخته است.
ستارهشناسان قبلا اطلاعاتی در مورد منظومهی خورشیدی Kepler 90 داشتند؛ اما موفق به کشف سیارهی مذکور نشده بودند. Kepler 90i سومین سیارهی این منظومه است که دقیقا هر ۱۴ روز یک بار به دور ستارهاش میچرخد. دمای سطح Kepler 90i تقریبا ۹۸۰ درجهی سلسیوس است.
آندرو واندربرگ یکی از ستارهشناسان دانشگاه تگزاس در یک نشست مطبوعات گفت اصلا علاقهمند به بازدید از Kepler 90i نیست. مهندس نرمافزار هوش مصنوعی گوگل، کریستوفر شالو در این پروژه به واندربرگ کمک کرد و به توسعهی ابزار برای کمک به ستارهشناسها پرداخت.
واندربرگ و شالو موفق به کشف یک سیارهی دوم به نام Kepler 80g هم شدند. یادگیری ماشین گوگل برای کشف این دو دنیای جدید، روش شناسایی سیگنالهای سیارات خارجی را ارائه میدهد که از دادههای کپلر به دست آمدهاند.
از طریق یک شبکهی عصبی پیچشی که تقلیدی از پردازش اطلاعات مغز انسان است، ۱۴ میلیارد نقطهی دادهای از چهار سال تصاویر کپلر به دست آمد. ناسا و گوگل میگویند این فناوری به دانشمندان در یافتن تعداد زیادی از سیارههای خارجی در آینده کمک خواهد کرد. بهعقیدهی واندربورگ، این احتمال وجود دارد که منظومهی شمسی Kepler 90 سیارههای بیشتری داشته باشد که هنوز کشف نشدهاند. او میگوید:
اگر تعداد سیارهها بیشتر نباشند باید تعجب کرد؛ یک منظومهی شمسی هشتسیارهای درست شبیه منظومهی شمسی ما واقعا خارقالعاده است. شاید منظومههای دیگری با تعداد زیادی سیاره وجود داشته باشند که منظومهی شمسی ما را بسیار معمولی جلوه دهند.
قبل از این تحلیل، آخرین بررسی ناسا از دادههای کپلر، وجود ۲۱۹ دنیای جدید را در بیش از ۴۰۰۰ نمونهی منتخب کپلر ثابت کرد. این سازمان فضایی تاکنون موفق به اثبات ۲۵۲۵ سیارهی خارجی شده است که از این رقم، ده سیارهی سنگی، هماندازه با زمین و احتمالا قابل سکونت هستند.
شاید برخی نگران باشند سیستم هوش مصنوعی گوگل ستارهشناسان را کنار بزند؛ اما بهگفتهی ناسا جای نگرانی نیست. جسی دوتسون، یکی از دانشمندان پروژهی کپلر در مرکز پژوهشی آمز ناسا در سیلیکون ولی، میگوید همیشه قبل از ورود اطلاعات به شبکهی عصبی، برای طبقهبندی اجرام به ستارهشناس نیاز خواهیم داشت؛ بنابراین هوش مصنوعی میتواند روش بررسی دادههای جدید را یاد بگیرید
بارش شهابی جوزایی هر ساله در آذر ماه رخ میدهد و اگر کمی از مشغلههای روزمره دست بکشید و مقداری از نور شهرها فاصله بگیرید، میتوانید بهترین بارش شهابی سال را رصد کنید و لذت ببرید. بارش شهابی جوزایی، معمولا از ۱۶ آذر ماه شروع میشود و تا ۲۷ آذر ادامه پیدا میکند. دیروز ۲۳ آذر، بارش شهابی جوزایی به اوج خود رسید. براساس پیشبینیها، بهطور متوسط ۶۰ شهاب در ساعت رخ میدهد و در اوج بارش نیز این عدد به ۱۲۰ شهاب در ساعت افزایش خواهد یافت؛ تقریبا در هر دقیقه میتوان ۲ شهاب را رصد کرد.
جهت پیدا کردن مناسب این کانون بارش، صورت فلکی آن محدوده را بهعنوان کانون بارش مشخص میکنند. بارش شهابی جوزايی يكی از پربارشترين و درخشانترين بارشهای شهابی در طول سال است و کانون این بارش شهابی صورت فلکی دوپیکر یا جوزا است؛ بنابراین به آن بارش شهابی جوزایی گفته میشود. بهترین مکان هم برای اینکه شانس بیشتری برای تماشای شهابها داشته باشید فاصله ۲۰ تا ۳۰ درجهای کانون بارش در صورت فلکی جوزا است. برای دیدنبارش شهابی به هیچ وسیله خاصی نیاز ندارید، با چشم غیرمسلح هم میتوان این بارش را بهراحتی دید. اگر میخواهید كمی بهتر رصد كنید دوربین دوچشمی گزینهی خوبی است.
در جهت جنوب ایستاده و صورت فلکی دوپیکر را جستجو میکنیم. جوزا از شرق به صورت فلکی گاو و از غرب به صورت فلکی خرچنگ منتهی میشود. میانگین سرعت حرکت شهابها در بارش جوزایی را ۳۵ کیلومتر در ساعت تخمین میزنند. سیارک فایتون ۳۲۰۰، منشا بارش جوزایی است؛ این سیارک هر ۱.۴ سال یکبار دور خورشید میگردد و در نقطهی حضیض(نزدیکترین فاصله به خورشید) به ۲۱ میلیون کیلومتری این ستاره میرسد؛ فاصلهای معادل ۱۴ درصد واحد نجومی یا کمتر از نیمی از فاصلهی عطارد با خورشید. نظریههای مختلفی سعی در توضیح بارش جوزایی دارند؛ براساس یکی از آنها، برخورد میان سیارک فایتون و سیارک دیگری به نام پالاس (Pallas)، باعث ایجاد ذرات گرد و غبار و شهابهای جوزایی میشود.
برای تماشای بارش شهابی، باید از نور شهرها دور شوید؛ با این حال اگر در شهرهایی كه آلودگی نوری و هوای کمی دارند زندگی میكنید احتمالا از روی پشتبام هم موفق به دیدن آن شوید. در ادامه میتوانید عکسهای زیبایی را از بارش شهابی جوزایی دیشب، مشاهده کنید.
ویرجین (Virgin Group) یک شرکت بینالمللی بریتانیایی است. این هولدینگ عظیم، مجموعهای از شرکتها و برندهای معتبر جهان را تصاحب کرده و امروزه به عنوان یک شرکت ترکیبی سرمایهگذاری خطرپذیر شناخته میشود. سر ریچارد برانسون و نیک پاول، موسسان این شرکت هستند.
گروه ویرجین متشکل از بیش از ۲۰۰ شرکت خصوصی است. بزرگترین شرکت این هولدینگ، هواپیمایی ویرجین آتلانتیک است که دومین شرکت بزرگ هواپیمایی انگلستان لقب گرفته است. ویرجین ریل، دومین شرکت بزرگ ناوگان ریلی انگلستان، ویرجین هالیدیز، شرکتی در زمینهی فروش تورهای مسافرتی، ویرجین ریتیل گروپ، مجموعهای از فروشگاهای فیلم و موسیقی و بازیهای ویدیویی و ویرجین دایرکت، شرکت خدمات مالی از دیگر زیرمجموعههای هولدینگ بزرگ ویرجین هستند.
از دیگر صنایعی که ویرجین در آنها فعالیت میکند میتوان به تولید و فروش نوشیدنی تحت نام ویرجین کولا، تولید آلبومهای موسیقی، سالنهای سینما، ایستگاههای رادیویی، لوازم آرایشی بهداشتی و لوازم و تجهیزات جشنهای عروسی و خط تولید پوشاک اشاره کرد.
تاریخچه تاسیس
ریچارد برانسون از سالهای کودکی، نشانههای کارآفرینی و مدیریت را در خود نشان داده بود. مادرش در مصاحبهای در سال ۱۹۸۷ عنوان کرده بود که خانوادهی آنها ثروت چندانی نداشت و ریچارد تلاش زیادی میکرد تا به خانواده کمک کند. علاوه بر آن، او به ورزش و مسابقه نیز علاقهمند بود. یکی از دوستان ریچارد در مورد علاقهی او به رقابت میگوید که ریچارد تنها برای لذت خود رقابت مسابقه میداد. اگرچه برانسون در نوجوانی به ورزش علاقهی زیادی داشت، اما یک سانحهی ورزشی باعث شد که مسیر کاری او عوض شود. زانوی او در یکی از مسابقات دچار مشکل شد و ریچارد جوان دیگر نتوانست به علاقهی همیشگی خود بپردازد.
ریچارد در سالهای کودکی برای کسب در آمد تلاش کرده بود. او به فکر فروش درخت کریسمس و پرنده افتاده بود که در آنها شکست خورده بود. پس از سانحهی ورزشی و تلاش بیشتر برای موفقیت در تجارت، این بار در ۱۵ سالگی کار خود را با یک مجلهی مدرسهای شروع کرد. او مجلهی Student را در محل تحصیلش چاپ کرده و به فروش میرساند. پدر و مادر او با این که نگران موفق نشدن ریچارد بودند، مخالفتی با روش کسب و کار او نکردند. پس از مدتی، ریچارد که پتانسیل بالای مجله را دیده بود، برای فروش فضای تبلیغاتی به لندن رفت. او در آن زمان تنها ۱۰۰ پوند سرمایه داشت. پدرش با این که شانس موفقیت او را پایین میدانست، مخالفتی نکرد تا ریچارد جوان خودش با مشکلات کسب در آمد آشنا شود.
در کمال تعجب همگان، ریچارد ۵۰ هزار نسخه از اولین شمارهی مجلهی استیودنت را که در ژانویهی ۱۹۶۸ چاپ شده بود، به فروش رساند. در واقع این کسب و کار آن قدر موفق بود که ریچارد برای ادامه دادن مسیر خود، مدرسه را در ۱۷ سالگی رها کرد و به طور دائم به کار مشغول شد.
صنعت موسیقی
پس از مدتی کوتاهی، ریچارد شرکت خود را با نام ویرجین تاسیس کرد. شرکت ویرجین با هدف فروش قطعات و آلبومهای موسیقی بهصورت سفارش پستی تاسیس شد. مدتی پیش از تاسیس این شرکت، قانونی تصویب شده بود که فروشندگان اجازه میداد آلبومهای موسیقی را با تخفیف به فروش برسانند و برانسون جزء اولین افرادی بود که از این قانون استفاده کرد.
شروع کار ویرجین نیز مانند مجله بسیار موفق بود و برانسون به سرعت به درآمد بالا رسید. پس از مدتی با افزایش سفارشات پستی، او چند نفر را استخدام کرد. زمانی که سیستم پستی دیگر جوابگوی سفارشات ویرجین نبود، ادارهی پست نیز همکاری کامل را با شرکت نمیکرد و برانسون مجبور شد اولین فروشگاه موسیقی خود را در سال ۱۹۷۱ تاسیس کند. این فروشگاه نیز قطعات موسیقی را با تخفیف به فروش میرساند. پس از مدتی، این فروشگاه به مجموعهای فروشگاهها با هدف مشترک تبدیل شد.
مشکلات ابتدایی برانسون با سیستم پستی و دیگر چالشهای کاری، نماد کسب و کار در دههی هاس ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ انگلستان بودند. در این سالها، تاسیس شرکتهای جدید و تلاش برای موفقیت تجاری به رویایی برای مردم تبدیل شده بود. قوانین محتلف و چالشهای مالیاتی، اجازهی تاسیس و ادارهی شرکت را به هر کسی نمیداد.
به هر حال شرایط دشوار شروع و ادارهی کسب و کار در انگلستان، برای برانسون رویایی بود. او ذاتا فردی جنگجو و مبارزه طلب بود. او تفاوت خود با دیگران را از همان انتخاب شرکت نشان داد. برانسون وارد صنعتی شده بود که اطلاع کمی از آن داشت و به همین خاطر نام شرکت خود را ویرجین گذاشت. این تصمیم در حالی بود که تمامی مشاوران کسب و کار بر این عقیده بودند که کارآفرین باید در صنعتی وارد شود که از آن اطلاع دارد. برانسون با این کار از همان ابتدا نابلدی خود را نشان داد. البته این عدم آشنایی با صنعت هدف و فعالیت به صرف علاقه، این فرصت را به برانسون داد تا اشکالات صنعت و پیشنیازهای بیهودهی سنتی آن را بهتر از زقبا درک کرده و همچنین، فرصتهای جدید را زودتر کشف کند.
پس از چند سال فروش آلبومهای موسیقی، ریچارد که از کسب و کار خود خسته شده بود اما علاقهی زیادی به این صنعت داشت، تصمیم گرفت که استودیوی موسیقی خود را تاسیس کند. سرمایهگذاران بریتانیایی با او همکاری نکردند و برانسون ۲۳ ساله مجبور شد از دوستان و آشنایان برای این پروژه کمک بگیرد. اولین پروژهی آنها در سال ۱۹۷۳ ضبط شد. این آلبوم با همکاری یک خوانندهی گمنام، مایک اولدفیلد و با نام Tubular Belss ضبط و منتشر شد. اولین آلبوم موسیقی شرکت ویرجین، یک موفقیت کامل بود و پنج میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این آلبوم آنقدر مشهور شد که از موسیقی آن در فیلم بهیادماندنی «جنگیر» استفاده شد.
پس از اولین آلبوم، موفقیتهای ویرجین ادامه داشت تا این که در میانههای دههی ۱۹۷۰، آنها به فکر ورود به بازار موسیقی راک افتادند. موسیقی راک در آن سالهای با استقبال بالایی روبرو شده بود و گروه پیستولز نیز که یکی از ستارههای پانک راک آن سالها بود، به اسپانسر نیاز داشت. به همین دلیل ویرجین به سرعت با آنها معامله کرده و تهیه کنندگی و فروش آلبومهای این گروه را بر عهده گرفت. همکاری با این گروه باعث شد تا بزرگانی همچون استیو وینوود، بوی جورج، فیل کالینز، جنسیس و رولینگ استونز با ویرجین همکاری کنند.
اهداف بزرگ و صنایع حمل و نقل هوایی
ریچارد برانسون هیچگاه از تجربهی کارهای جدید هراسی نداشت. او در میانههای دههی ۱۹۸۰ تصمیم گرفت به صنعت دیگری وارد شود که اطلاعی از آن نداشت: حمل و نقل هوایی. کارشناسان کسب و کار در آن سالهای او را مورد تمسخر قرار دادند و مطمئن بودند که ریچاد نمیتواند در این کار موفق شود. تلاش این کارآفرین انگلیسی برای ورود به بازار جدید، با خرید یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ شروع شد. او اولین پروزها را از لندن تا نیوجرسی اجرا کرده و در همان پروازهای ابتدایی، تحسین مسافران و کارشناسان را دریافت کرد. خدمات خطوط ویرجین آتلانتیک بسیار عالی بود و همه از آن راضی بودند. ریچارد معتقد بود این صنعت نیز به موسیقی شبیه است. او در مصاحبهای گفته بود:
وقتی مردم ۱۰ ساعت پرواز میکنند، قطعا باید سرگرم بوده و از پرواز لذت ببرند.
موفقیت ویرجین آتلانتیک تا پایان دههی ۱۹۰۸۰ و ابتدای ۱۹۹۰ ادامه یافت. سرگرمی یکی از بخشهای جدانشدنی این خط هوایی بود. مسافران با فیلم و موسیقی و حتی اجراهای زنده سرگرم میشدند. پروازهای فرست کلاس نیز از خدماتی عالی همچون ترانسفر فرودگاهی با لیموزین برخوردار بودند. برانسون از همان ابتدا سعی کرد که قیمت سرویسهای شرکت را افزایش نداده و با تکیه بر کیفیت و قیمت منصفانه با سرعتی آهسته و مناسب پیشرفت کند. ویرجین آتلانتیک تا سال ۱۹۸۸ تنها دو هواپیما داشت؛ اما نرخ مسافربری و سود آنها بسیار بالا بود و این خط هوایی را در میان خطوط مشهور انگلستان جای داده بود. در ابتدای دههی ۱۹۹۰، پروازهای ویرجین آتلانتیک گسترش یافته و به دیگر شهرهای آمریکا و همچنین توکیو، هنگ کنگ و یونان نیز پروازهایی انجام شد.
علاوه بر خطوط هوایی، دههی ۱۹۸۰ زمان تولد دیگر شرکتهای ویرجین نیز بود. تا سال ۱۹۸۵، مجموع شرکتهیا این گروه از فروش ۲۲۵ میلیون دلاری، به سود ۲۵ میلیون دلاری رسیده بودند. مجموعهی ویرجین در آن سالها متشکل از ۶۰ فروشگاه، شرکت تولید برنامههای ویدیویی و تلویزیونی، استودیوی ضبط موسیقی و خط هوایی بود. علاوه بر آن، هتل لاکچری دیا در مایورکا نیز در سال ۱۹۸۴ به این مجموعه اضافه شده و اولین هتل از خانوادهی هتلهای ویرجین بود. مجموعه هتلهای ویرجین در سال ۱۹۸۸ تاسیس شد و شامل هتلهای در انگلستان و دریای کارائیب بود.
برانسون در سال ۱۹۸۵، شرکت ویرجین هالیدیز را تاسیس کرد. این شرکت تورهای مسافرتی با تمرکز بر تورهای آمریکایی غرب و شرق این قاره تاسیس شد. ریچارد در سال ۱۹۸۵، هولدینگ خود با نام Virgin Grpoup PLC را تاسیس کرد که تمامی شرکتها به جز خط هوایی و برخی کسب و کارهای متفرقه در آن قرار گرفتند. خط هوایی و دیگر کسب و کارهای متفرقه در هولدینگی به نام Voyager Ltd قرار گرفتند.
در سال ۱۹۸۶، سهام گروه ویرجین به صورت عمومی عرضه شد و درآمد ۵۶ میلیون دلاری را برای این هولدینگ به همراه داشت. عرضهی سهام نیز با سبک خاص برانسون و تبلیغات تلویزیونی خاص انجام شد. در سال ۱۹۸۷، شرکتهای گروه ویرجین درآمدی حدود ۲۳۰ میلیون دلار داشتند که با جمع شدن درآمد ویرجین آتلنتیک به ۳۵۰ میلیون دلار در سال میرسید.
در اکتبر سال ۱۹۸۷، برانسون به خاطر افت ارزش سهام شرکت را بار دیگر به صورت خصوصی در آورد. او ساختارهای مدیریتی را تغییر داده و ۲۵ درصد از شرکت موسیقی خود را با قیمت ۱۷۰ میلیون دلار به فروش رساند. در سال ۱۹۸۸ اولین فروشگاه بزرگ ویرجین در سیدنی استرالیا عرضه شد. این فروشگاه فیلم، موسیقی و بازیهای ویدیویی را در یک مکان به فروش میرساند.
سبک کاری خاص ریچارد برانسون، یکی از دلایل موفقیت ویرجین در دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ بود. او مانند مدیران سنتی عمل نمیکرد. لباسی که برنسون میپوشید رسمی نبوده و ظاهری عمومی داشت. او شرکتهای زیرمجموعهی خود و ۲۵ دفتر شرکت درمناطق مختلف لندن را از قایق شخصی خود مدیریت می کرد. دلیل این کار نیز دادن استقلال به این شرکتها و دفاتر بود. او با تلفن و فکس از اتفاقات شرکتها با خبر شده و در اتخاذ تصمیمها به مدیران زیردست آزادی میداد. برانسون معتقد بود این اقدام باعث میشود زیرمجموعهها به خوبی عمل کنند و او نیز وقت داشته باشد تا صنایع جدیدی برا هولدینگش پیدا کند.
برانسون روشی خاص برای گسترش شرکتهایش داشت. او اجازه نمیداد که شرکتها بیش از حد بزرگ شوند. به عنوان مثال گروه شرکتهای موسیقی او به پنج زیرمجموعهی کوچک تقسیم شدند تا هر کدام با گروهها و سبکهای مختلف موسیقی کار کنند. کوچک نگه داشتن شرکتها، امکان ریسک کردن را به آنها میداد. روشی که برانسون همیشه مدیرانش را به آن تشویق میکرد. او معتقد بود شرکت نباید بر مبنای ترس تاسیس شود چرا که اجازهی تصمیمگیریهای ریسکی را از افراد میگیرد و در نهایت با نیروهایی روبرو میشویم که هیچ تصمیمی نمیگیرند.
در پایان دهه ی ۱۹۸۰، گروه ویرجین شامل ۱۵۰ شرکت فعال در ۲۰ کشور دنیا بود. درآمد سالیانهی آنها تا آن زمان به یک میلیارد دلار رسیده بود. عطش برانسون برای گسترش کسب و کارش پایان نداشت و همچنان تلاش میکرد تا شرکتهای درزمینههای انتشارات، سرگرمی، مسافرتهای هوایی و املاک و مستغلات تاسیس کند. شرکت موسیقی ویرجین که اولین عضو این گروه بود تا آن زمان به ۱۴ شرکت تقسیم شده بود.
گسترش برند
درآمد هولدیگ بزرگ ویرجین در سال ۱۹۹۱ به دو میلیارد دلار رسید. برانسون ۴۱ ساله تصمیم گرفت تا برند خود را بیش از پیش معرفی کند. او با یک ستارهی پاپ به نام جنت جکسون قرارداد همکاری امضا کرد و همچنین یک شرکت هواپیمایی را در فلوریدای آمریکا خریداری کرد. ورود به فلوریدا نشاندهندهی علاقهی بالای او به بازارهای آمریکا بود. او تصمیم گرفت تا فروشگاهی به مساحت ۴۰ هزار فوت مربع در این منطقه تاسیس کند. برانسون تصمیم داشت فلوریدا را به مرکز شرکت موسیقی خود تبدیل کند.
در سال ۱۹۹۰، ورودی به بازار ژاپن نیز با همکاری مجموعه فروشگاه های Marui در این کشور انجام شد. در همان سال، مرکز مدیریتی برانسون نیز از قایق تفریحی به ویلای شخصی در لندن منتقل شد.
ابتدای دههی ۱۹۹۰ با بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا همراه بود اما گروه ویرجین به خوبی از آن دوران رد شد. برانسون شرکت ویرجین رکوردز را در سال ۱۹۹۲ به قیمت ۹۵۷ میلیون به ثورن امی فروخت. او تصمیم داشت تمرکز خود را روی خطوط هوایی و دیگر کسب و کارها بگذارد. در ادامه ویرجین با همکاری با کارآفرین فلوریدایی، اچ.وین هویزنگا فروشگاههای ویرجین مگااستورز را در این منطقه گسترش داد. اولین فروشگاه در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد و با تمرکز بر فروش موسیقی و فیلم شروع به کار کرد.
در سال ۱۹۹۳، کانال رادیویی ویرجین با تمرکز بر علاقهمندان ۲۵ تا ۴۴ ساله موسیقی تاسیس شد. این کانال اولین ایستگاه مستقل رادیویی موسیقی راک در انگلستان بود.
در سال ۱۹۹۶، ویرجین آتلانتیک تصمیم گرفت که کسب و کار خود را در اروپا کسترش دهد. آنها یک شرکت هواپیمایی بلژیکی را خریداری کردند و با تغییر نام آن به ویرجین اکسپرس، پروازهای با قیمت مناسب را میان شهرهای بروکسل، مادرید، بارسلونا، روم، میلان، وین و نیس به فروش گذاشتند.
ورود به صنعت حمل و نقل ریلی در سال ۱۹۹۷ انجام شد. در این سال شرکت ویرجین ریل گروپ تاسیس شد. این شرکت دو خط ریلی قدیمی با پشتیبانی ضعیف را در انگلستان خریداری کرد. در مدت دو سال، برانسون توانست سرمایهای حدود ۴ میلیارد پوند را برای بازسازی این خطوط و پشتیبانی از قطارهای سریعالسیر جذب کرد.
سالهای میانی تا پایانی دههی ۱۹۹۰، زمان ورود به بازارهای جدید بود. ویرجین شرکتهای متعددی از تولید نوشیدنی تا سینما و شرکتهای سرمایهگذاری شخصی را در این سالها به زیرمجموعههای خود اضافه کرد. اکثر این گسترشها برای شناساندن برند ویرجین در صنایع مختلف بود. شرکتهای ویرجین کولا، سینماهای MGM، شرکت موسیقی V2، خدمات اینترنتی ویرجین نت، ویرجین براید، ویرجین وای، ویرجین کلوثینگ کالکشن و ویرجین سان، شرکتهایی هستند که در سالهای بعدی در صنایع مختلف به گروه ویرجین اضافه شدند.
در سالهای اخیر، برانسون که همیشه به حضور در بازارهای مالی جدید علاقه داشته، وارد صنعت هوافضا شد و ویرجین گلکتیک را تاسیس کرد. هدف از تاسیس این شرکت علاوه بر فرستادن مسافر به فضا، گسترش برند ویرجین در صنعت جدید نیز بود. اگرچه اولین پروژههای این شرکت با موفقیت زیادی همراه نبود اما سر ریچارد برانسون هنوز به آن امیدوار بوده و تلاش میکند تا با کسب سرمایهی بیشتر این شرکت را وارد رقابت صنایع هوافضا بکند.
هولدینگ ویرجین در حال حاضر بیش از ۱۹.۵ میلیارد دلار در آمد سالیانه دارد و با داشتن زیرمجموعهای متشکل از بیش از ۸۰ شرکت متنوع، حدود ۷۱ هزار کارمند دارد.
.: Weblog Themes By Pichak :.