همواره یکی از بازوهای قدرت قوای مسلح کشورها، نیروی دریایی بوده و هست؛ به همین منظور افزایش توان و ساخت تجهیزات نوین برای این یگان نیز در دستور کار قرار گرفت که جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
قدرت دریایی با مولفههای مختلفی به دست میآید که یکی از این مولفهها ساخت شناورهای سطحی و زیر سطحی است و کشورهای مختلف ساخت این گونه شناورها به خصوص شناورهای زیرسطحی را در اولویت قرار دادهاند.
دست بلند ایران در طراحی و ساخت زیردریایی
موقعیت جغرافیایی، قرارگیری در بین دریای خزر، خلیج فارس و دریایی عمان و منافع جمهوی اسلامی ایران در این آبها نیروهای مسلح به خصوص نیروی دریایی ارتش را بر آن داشت تا برای دفاع از منافع دست به کار شوند و کار ساخت شناورها را در دست گرفت.
در همین راستا امیر دریادار حبیبالله سیاری معاون هماهنگکننده ارتش و فرمانده سابق نیروی دریایی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره افزایش تجهیزات نیروی دریایی گفت: ما به دنبال تأمین تجهیزاتی هستیم که بتوانیم دفاع مبتنی بر بازدارندگی را در دریا انجام دهیم، یعنی هر کجا که لازم شد ما علاوه بر این که بتوانیم دفاع کنیم، بتوانیم به دشمن ضربه بزنیم که این راهبرد ما است و ما قطعاً این مسیر را ادامه میدهیم.
وی ادامه داد: چشمانداز امروز ما این است که همان طور که تا امروز توانستهایم امنیت را در شمال اقیانوس هند و خلیج عدن برقرار کنیم در آینده نیز به صورت مستمر و قویتر و محکمتر این اقتدار را برقرار نماییم و هر جایی که لازم باشد و منافع کشور در خطر بیافتد بتوانیم امنیت را تامین کنیم.
نیروی دریایی در ابتدا رو به ساخت شناورهای سطحی آورد و در این زمان موفق به ساخت شناورهایی چون ناوشکن جماران و دماوند و انواع ناوچهها شد.
اما پس از مدتی در کنار این فعالیت؛ نداجا کار انجام مطالعات و ساخت شناورهای زیرسطحی را نیز در پیش گرفت که در نتیجه اولین زیردریاییهای ایرانی تولید گردید.
نداجا در ابتدا برای بالا بردن توان رزمی خود زیردریاییهای کلاس طارق با طول بیش از 70 متر، سرعت بین 10 تا 25 گره دریایی و وزن بیش از 3 هزار تن را از روسیه خریداری کرد که در سال 1370 وارد عملیاتهای نیروی دریایی ارتش شد.
غدیر؛ ماهی زرنگ ایرانی
اما این پایان کار نبود و متخصصان جوان ارتش کار تحقیقات خود را پیش بردند تا این که در سال 1385 اولین زیردریایی ایران با نام غدیر تولید و به نیرو تحویل داده شد؛ غدیر شناوری با طول در حدود 30 متر، وزن 115 تن؛ سرعتی بالغ بر 11 گره دریایی دارد و از این حیث در دسته زیردریاییهای سبک قرار میگیرد.
زیردریایی غدیر با وجود جثه کوچک از مزیتها بسیاری چون زمان کوتاه جهت جدایی از اسکله، قابلیت غوص و مانور بالا، پنهان ماندن از سامانههای راداری و مواردی از این دست را دارد.
گام دوم ایران در تولید زیردریایی با ساخت فاتح
غدیر اولین زیردریایی ایران بود، اما آخرین آنها نه، چرا که طی این سالها نیروی دریایی ارتش علاوه به روز کردن غدیر؛ کار تولید زیردریایی کلاس فاتح که کلاس نیمه سنگین محسوب میشود را کلید زد.
فاتح که وزنی بالغ بر 527 تن و سرعتی بین 11 تا 14 نات دارد نسبت به زیردریایی کلاس غدیر از توان عملیاتی بهتری برخودار است به نحوی که به راحتی میتواند تا عمق بیش از 200 متر غوص کند و در مدت بیش از 30 روز به عملیات بپردازد، اما ویژگی اصلی فاتح توان حمل مهمات آن است.
این زیردریایی ایرانی مقر شلیک 4 فروند اژدر و قابلیت حمل 8 مین دریایی را دارد و در کنار آن باید به دو مقر ذخیره اژدر دیگر هم اشاره کرد که واقعا توانسته توان رزمی فاتح را بالا ببرد و در کنار همه این ویژگیها فاتح ایرانی با وجود این که زیردریایی نیمه سنگین محسوب میشود، اما به سرعت میتواند علیه غواصهای دشمن در زیر سطح اقدام کند.
بعثت، دروازه ورود ایران به ساخت زیردریاییهای سنگین
اما این پایان کار ساخت زیردریایی در ایران نبوده و امروز نیروی دریایی در حال تولید نمونهای از زیردریایی سنگین ایرانی با نام بعثت است.
بر اساس طراحی اولیه زيردريايی بعثت طولی در حدود 60 متر، توان عمليات در عمق 300 متری، سرعتی بین 12 تا 20 نات دریایی را دارد و اولین زیردریایی ایرانی است که میتواند موشکهای دریایی را شلیک کند.
تولید مدلهای مختلف زیردریایی توسط ایران علاوه بر این که در آینده زنجیره توان زیرسطحی جمهوری اسلامی ایران را افزایش میدهد باعث میشود تا توان بازدارندگی فعال کشرومان در سطح جهانی افزایش یابد.
تصاویر و اطلاعات جدید ناسا از سیارک "فایتون 3200" که ماه جاری از کنار زمین گذشت نشان میدهد، این سیارک عظیم و احتمالا خطرناک، بزرگتر از آن چیزی است که قبلا تصور میشد.
به گزارش ایسنا و به نقل از دیلیمیل، ناسا واضحترین عکسها را از سیارک بزرگی گرفته است که این ماه به سطح زمین نزدیک شد و این تصاویر یک حفره بزرگ و اسرارآمیزی را در مرکز این سیارک نشان میدهند.
این صخره فضایی موسوم به "فایتون 3200" در 16 دسامبر امسال، برای بیشترین حد ممکن به زمین نزدیک و از حدود 6.4 میلیون مایلی (10.3 میلیون کیلومتر) این سیاره رد شد.
به گفته ناسا، این فاصله 10.3 میلیون کیلومتری نزدیکترین فاصلهای است که این سیارک تا سال 2093 با زمین خواهد داشت.
تازهترین تصاویر از این سیارک، با استفاده از "رادار سیارهای رصدخانه آرسیبو" (Arecibo Observatory Planetary Radar) در پورتوریکو آمریکا گرفته شد.
در این تصاویر، میتوان یک تورفتگی بزرگ را در مرکز این شیء تقریبا کروی دید که بزرگی آن حداقل چند صد متر است.
ناسا اشاره میکند یک خط تاریک برجسته ای نزدیک یکی از قطبهای این سیارک است.
"پاتریک تیلور" (Patrick Taylor)، دانشمند "انجمن پژوهش فضایی دانشگاهها" در مریلند (USRA) و سرپرست گروه رادار سیارهای در رصدخانه آرسیبو گفت: ممکن است اکتشافات جدید در مورد فایتون، به سیارک "بنو"(Bennu) شبیه باشد که هدف فضاپیمای "اسیریس- رکس" (OSIRIS-Rex) ناسا است اما بزرگی فایتون به حدی است که میتوان بیش از 1000 سیارک بنو را درون آن جای داد.
این خط تیره میتواند یک دهانه یا یک تورفتگی حاصل از عارضهای باشد که موجب میشود پرتو رادار را به زمین منعکس نشود.
ناسا اعلام کرد فایتون 3200 را پیش از نزدیکی آن به زمین، به طور بالقوه خطرناک میدانستند.
این نزدیک ترین فاصلهای است که فایتون پس از 16 دسامبر 1974( زمانیکه به حدود پنج میلیون مایلی زمین رسید) با زمین داشته است.
یک سخنگوی ناسا در بیانیهای در مورد این سیارک که در سال 1983 کشف شده بود، گفت: فایتون با قطر حدود پنج کیلومتر، سومین سیارک بزرگ نزدیک به زمین است که در ردیف سیارکهای "بالقوه خطرناک" قرار میگیرد.
زمان عبور بعدی فایتون، سال 2093 تخمین زده شده و انتظار میرود در آن زمان از فاصله 1.8 میلیون مایل (2.9 میلیون کیلومتر) عبور کند.
محققان موسسه فناوری ماساچوست امواج ایجاد شده توسط خورشیدگرفتگی کامل که در اوت 2017 اتفاق افتاد را مطالعه کردند و به اطالاعات تازهای از زمین، خورشید و ماه دست یافتند.
به گزارش ایسنا و به نقل از تکتایمز، خورشیدگرفتگی بزرگ آمریکا در 21 اوت باعث ایجاد اولین امواج با پایداری شدید شد که به وضوح در تاریخ مطالعه اتمسفر ثبت شد.
با توجه به نظریهها، ماه در طول کسوف مانع رسیدن حرارت خورشید به زمین میشود. همانطور که از مقابل خورشید عبور میکند، یک سایه در حال حرکت بر روی زمین ایجاد میکند که باعث میشود سطح انرژی گرمایی در مناطق تحت سایه کاهش یابد.
این اعتقاد به عنوان منبعی است که دانشمندان به عنوان اثر موج حاصل از کسوف توصیف میکنند. این امواج انرژی گرمایی هستند که مانند امواج تولید شده توسط یک قایق در حال حرکت روی آب، از اتمسفر پایینتر شروع شده و به سمت یونوسفر میرود.
یونوسفر(Ionosphere) در بالاترین لایه جو قرار دارد. این لایه پرتوهای خطرناک فرابنفش و پرتو ایکس خورشید را جذب کرده و مانند سقفی از ورود آنها به زمین جلوگیری مینماید تا زندگی بر روی کره زمین امکانپذیر گردد.
همچنین به دلیل محیط الکتریکی موجود در یونوسفر از این لایه برای انعکاس امواج رادیویی به اطراف زمین استفاده میشود. اگر این لایه به هر دلیلی دچار اختلال شود، تاثیرات بسیار زیادی بر روی زمین گذاشته و زیستن را مختل میکند.
شناخت در مورد این امواج، منشا آنها و همچنین نقش آنها در یک خورشیدگرفتگی اندک است. آنها در چندین رویداد گذشته شناسایی شدهاند، اما محققان به دلیل پایداری ضعیف و محدودیتهای جغرافیایی قادر به بررسی دقیق آن نبودند.
سه روز پیش از این واقعه فراگیر، موسسه فناوری ماساچوست اعلام کرد که بخشی از خورشید را بررسی خواهد کرد تا اثرات آن بر هوای فضای نزدیک به زمین، که خورشید مستقیما آن را تحت تاثیر قرار میدهد، شناسایی کند.
این موسسه علاوه بر بیش از 2000 سیستم سنسورهای ناوبری ماهوارهای جهانی که در سراسر ایالات متحده آمریکا پراکنده شده، تاسیسات زمینی از جمله رصدخانه "Haystack"، "Millstone Hill" و "Arecibo" را به خدمت گرفت. همچنین از ماهوارههای تحت ماموریت TIMED ناسا استفاده کرد.
تلاشهای تحقیقاتی MIT علاوه بر دادههای هوای فضایی نزدیک زمین، بیشترین میزان این امواج را با طول موج 300 تا 400 کیلومتر در آمریکای مرکزی و شرقی ثبت کرد.
عمر این امواج یک ساعت بود که با سرعت 280 متر بر ثانیه حرکت میکرد.
اختلال در مقیاس بزرگ به طور خلاصه در یونوسفر شناسایی شد. این امواج با سرعت صوت حرکت میکردند. با این حال منشا آن هنوز مشخص نشده است.
محققان تنها به دلیل سرعت آن توانستند فرضیه امواج گرانشی بودن آن را رد کنند.
مشاهدات جمع آوری شده توسط محققان MIT و دانشگاه "ترومسو" نروژ در یک مقاله به چاپ رسید. این مشاهدات همچنین بیان میکند که از طریق این امواج، محققان قادر به شناسایی یک رابطه پیچیده بین جو زمین، خورشید و ماه شدند.
این مشاهدات همچنین به عنوان شواهدی از فرآیندهای متقابل که در جو زمین اتفاق میافتد، عمل میکند.
تا قبل از این تصور میشد اختلالاتی مانند این امواج به ماهوارهها و سیستمهای الکتریکی آسیب میرساند، اما مطالعه جدید محققان این نظریهها را رد کرد.
این مطالعه در مجله scientific منتشر شده است.
طبق اطلاعات منابع معتبر، المپیک ۲۰۲۰ توکیو بهشدت روی فناوری تشخیص چهره بهمنظور اهداف امنیتی متکی است. گفته میشود این فناوری در نهایت تا ۴۰۰ هزار چهره را در طول این رویداد اسکن خواهد کرد. این منابع ادعا میکنند، فناوری در مرحلهی اول برای هدایت سریع ورزشکاران و خبرنگاران به جایگاه مخصوص خود استفاده خواهد شد؛ اما رویهمرفته این سیستم علاوه بر قابلیت قبلی استفاده از کارتهای شناسایی جعلی یا دزدیده شده بهمنظور دسترسی به ورزشگاهها و خدمات المپیک ۲۰۲۰ را شناسایی میکند.
این اطلاعات از منبعی که با ژاپن تایمز گفتگو کرده و ادعا میکند به کمیتهی برگزاری المپیک نزدیک است بهدست آمده است. این منابع ادعا میکنند اولویت استفاده از سیستم تشخیص چهره کاهش نگرانی از عملیاتهای تروریستی است و پس از آن احتمالا در جهت کاهش زمان انتظار بازدیدکنندگان نیز استفاده خواهد داشت. همچنین در جایی که کارت شناسایی فردی دزدیده یا جعل شده؛ سیستم میتواند چهرهی فرد فریبکار را از چهرهی فرد حقیقی تشخیص دهد.
اشخاصی که به نوعی درگیر این بازیها هستند یک کارت شناسایی مخصوص با تصویر صورت دریافت خواهند کرد؛ این شامل خبرنگاران و دیگر پرسنل رسانهای نیز میشود. سیستم تشخیص چهره به طور خودکار به محض ورود به تجهیزات مربوط چهرهی آنها را اسکن میکند و با تصویر صورت که از پیش ذخیره شده تطبیق میدهد، اگر چهرهای مطابقت نداشته باشد هشدار میدهد؛ پس از آن بازجوییهای بعدی توسط مقامات مربوطه انجام خواهد شد.
در این سیستم از فناوری تشخیص چهرهی شرکت ژاپنی NEC استفاده خواهد شد؛ پیشتر فناوری این شرکت در یکی از برگر فروشیهای زنجیرهای کالیفرونیا به منظور تشخیص چهرهی مشتریان وفادار نیز استفاده شده بود. گفته شده این سیستم بسیار دقیق است و توانایی تشخیص چهرهی تک تک افراد بهصورت جداگانه را دارد حتی اگر آنها دوقلوهای همسان باشند؛ این سیستم حتی فردی که جراحی پلاستیک کرده را نیز تشخیص میهد.
ژاپن با فناوری تشخیص چهره غریبه نیست، این کشور اخیرا از این فناوری در گیت فرودگاه توکیو برای بازرسی مسافران استفاده کرده است؛ با این حال این فناوری همچنان بحث برانگیز است زیرا بسیاری از افراد دربارهی نحوهی اجرای آن و حفظ حریم خصوصی خود نگران هستند.
بنا به تخمینی که در سال ۲۰۱۷ زده شد، ۲۵% از جمعیت مردم آمریکا از «آویوفوبیا» (aviophobia) یا به زبان ساده، ترس از مسافرت با هواپیما یا پرواز رنج میبرند.
با این که میدانیم مسافرت با هواپیما یکی از امنترین مسافرتها است، اما این موضوع را در نظر داشته باشید که چند کلید در اتاق خلبان وجود دارد که ما به هیچ عنوان نمیخواهیم حتی خلبان به آنها نزدیک شود و آنها را لمس کند.
سایت «دیلی میل» (Daily Mail) اخیرا چندین ایمیل و عکس از صفحات و پستهای الکترونیکی را شرکتهایی که برای پروازهای طولانی مدت سرویس دهی میکنند، منتشر کرده است که بخش نامههایی را به خلبانان و افرادی که در فرودگاه کار میکنند، فرستادهاند و لیستی از کلیدها، دستگیرهها و اهرمهایی را ارسال کردهاند که هیچگاه نمیخواهند کسی از آنها استفاده کند؛ چون استفاده از این کلیدها بدین معنا است که اتفاقی وحشتناک در حال رخ دادن است. در ادامه آن موارد را به صورت تک تک با توضیحات معرفی میکنیم.
دستگیره آتش موتور
همانطور که هر خلبانی میداند، کشیدن دستگیرهی آتش موتور که در داخل کابین خلبان درست بالای صندلی اصلی خلبان قرار گرفته است، بدین معنا است که یکی از موتورها آتش گرفته و کاری که دستگیره انجام میدهد، این است که مسیر حرکت سوخت به موتور را میبندد تا با بستن راه سوخت، آتش را متوقف کند تا این آتش به بدنهی هواپیما نفوذ نکند.
خلبان «پاتریک اسمیت» (Patrick Smith) در مصاحبه ی خود با «دیلی میل» گفت:
در میان تمامی اتفاقاتی که ممکن است در هواپیما بیفتد، آتش گرفتن زیر کابین یکی از اتفاقهایی است که از بقیهی چیزها بیشتر مرا میترساند.
از آنجا که باتریهای لیتیومی در حال حاضر چیزی عادی شده و در اکثر دستگاههای الکترونیکی مثل موبایل و لپتاپ یافت میشود، با گرم شدن کابین ممکن است زنجیرهای از عکسالعملهای شیمیایی در بستههای قدرتمند لیتیومی اتفاق بیفتد و یکی دست به دست دیگری دهد و همه چیز در آتش به خاکستر تبدیل شود.
اسمیت میگفت خطر اصلی، آن آتش کوچکی در کابین مسافران به وجود آمده نیست. مشکل بزرگتر آتشی است که در محفظهی بار اتفاق میافتد و خاموش کردن آن کاری بسیار دشوار است و ممکن است آتش از کنترل خارج شود.
البته برای دلگرمی هم که شده، باید این را در نظر داشت که درست است که آتش گرفتن موتور هواپیما امری بزرگ و حادثهساز است، اما آنقدر هم که میگویند خطرناک نیست.
«تام فاریر» (Tom Farrier) فرمانده نیروی هوایی آمریکا در جوابی به یکی از سوالهای مطرح شده در سایت «کوئرا» (Quora) گفت :
در واقع برای هواپیمایی، این اتفاقات بسیار ناچیز هستند و زمانی که آتش تنها در موتور باشد، حتی نمیتوان آن را به عنوان یک آتشسوزی تلقی کرد.(یعنی این امری طبیعی است)
دکمه فرار
قطعا کاپیتان «سالی سولنبرگر» (Sully Sullenberger) کاملا با این دکمه آشنا است (او قبل از بازنشستگیاش مجبور شد که از این دکمه استفاده کند).
همانطور که در سایت «مکانیکهای معروف» گفته شده، چرخاندن دکمهی فرار بدین معنا است که خلبان میخواهد هواپیما را برای فرودی خاص و ضروری آماده کند، آن هم بر روی آب.
یکی از کاربران سایت کوئرا به نام «مت جویس» (Matt Joyce) اینطور این مسئله مهم را توضیح داده است:
با فعالسازی این دکمه، تمامی راههای ورودی هوا به داخل هواپیما بسته میشود تا آب وارد کابین نشود و غرق شدن هواپیما را به تاخیر بیاندازد، اما در هر صورت غرق شدن هواپیما قطعی است و کلید رهایی از این وضعیت خطرناک گوش دادن به حرفهای خدمهی هواپیما است تا بتوانید به سرعت هرچه بیشتر هواپیما را تخلیه کنید.
وبسایت «مکانیکهای مشهور» در توضیحی تکمیلی، نوشته است:
در زمان فرود بر روی آب، خدمه به مسافرین اعلام میکنند که قرار است ضربهی شدیدی را در هنگام رسیدن هواپیما به آب احساس کنند. پس همگی از بستن کمربندهای خود باید مطمئن شوند.
سپس خلبان تمامی موتورهای هواپیما را به طور کامل خاموش میکند و سعی میکند تا هواپیما را در حالت فرود نگه دارد. این کاری است که طبق سخن یکی از مسئولیت، در آموزشهای خلبان به او آموختهاند.
کد ضروری ۷۵۰۰
وارد کردن کد ضروری ۷۵۰۰ در قسمت ارسال کدها توسط خلبان بدین معنا است که هواپیما ربایی در حال انجام است. این کد باعث میشود که اتاق کنترل پرواز به صورت پنهان از وضعیت هواپیما باخبر شود. کدهای دیگری هم وجود دارند که شرایط دیگری را توصیف میکنند، مثلا کد ۷۷۰۰ برای موارد ضروری کلی است یا کد ۷۶۰۰ را در زمانی استفاده میکنند که مشکلی در ارتباطشان با اتاق کنترل داشتند.
طبق گزارش خبرگزاری «ای بی سی» (ABC News)، اگر این کد توسط خلبان ارسال و این وضعیت فعال شد، باید هرچه سریعتر هواپیما را به مکانی امن هدایت کنند تا هواپیما بازرسی شود، این کار حتی در صورتی که کد به صورت اتفاقی صورت گرفته باشد هم حتما باید انجام شود.
در این مورد حتی صحبت کردن با خدمه ی هواپیما هم شک ربودن هواپیما بر طرف نمیکند و باید حتما خود مسئولین مطمئن شوند. به گزارش خبرگزاری «ای بی سی» دو دلیل برای اعتماد نکردن به سخنان خدمه در این شرایط خاص وجود دارد:
اول این که ممکن است جان آن فرد در خطر باشد و به عبارتی دیگر به طرف او اسلحه نشانه گرفته شده باشد یا این که به هر نحوی وی را تهدید کرده باشند تا عملی را انجام دهد.
در بدترین حالت هم میتوان گفت که ممکن است هواپیما به دست خود خدمه، ربوده شده باشد و آنها سعی کنند تا به اتاق کنترل ثابت کنند که همه چیز سر جای خودش است و هیچ مشکلی رخ نداده است.
کلید فعالسازی اکسیژن مسافر
همانطور که از اسمش پیدا است، این کلید تمامی دریچههای اکسیژن بالای سر مسافرین را باز میکند و ماسکهای اکسیژن، آمادهی استفاده توسط مسافرین میشود.
«پاتریک اسمیت» در آخرین کتاب خود به نام «کابین محرمانه» (Cockpit Confidential) نوشته است:
امیدوارم که هیچگاه با چنین شرایطی روبهرو نشوید، اما بهتر است بدانید که در چنین شرایطی از همه مهمتر این است که در سر جای خود بمانید و تکان نخورید. ماسک خود را بردارید و از آن استفاده کنید و آرامش خود را حفظ کنید. مطمئن باشید که هواپیما به شرایط اولیه و نرمال خود برخواهد گشت و آنقدر اکسیژن برای همه وجود دارد تا این شرایط را بگذرانند.
وی افزود:
خلبانان خود هم چنین ماسکی دارند و بعد از این که از ماسکشان استفاده کردند، تمامی سعی خود را میکنند که هواپیما را به فاصلهای از سطح زمین برسانند که دیگر نیازی به استفاده از ماسک نباشد و مسافرین دوباره بتوانند در حالت معمولی نفس بکشند.
دستگیره اضطراری ارابه فرود
اگر خلبان مجبور به استفاده از این دستگیره شود، بدین معنا است که قسمتی که مربوط به فرود هواپیما است، درست کار نمیکند.
طبق گزارش «دیلی میل» زمانی که به هر دلیلی دریچهی چرخهای هواپیما باز نشود، خلبان از این دستگیره استفاده میکند و این دستگیره باید تمامی قفلهای مربوط به چرخها و دریچهی آن را باز کند و جاذبهی زمین باعث میشود چرخها به سمت پایین کشیده شوند. اما خوشبختانه از این اتفاق شما خبردار نخواهید شد.
در پایان میخواهم یادآوری کنم که در بالا رفتن از نردبان، برخورد صاعقه با شما یا حتی کار با وسایل خانهی خود بیشتر احتمال کشته شدنتان وجود دارد تا اتفاقی در هواپیما. به عبارت دیگر این اتفاقاتی که نام برده شد، در هواپیما به قدری نادر است که احتمال آنها واقعا کم است؛ پس به هیچ عنوان نگران نباشید.
در طول سالیان متمادی از تجربهی ارتباطی که با گیمرها در طیِ چند نسل وجود داشته است، هنوز هم باوری در میان بسیاری از آنان وجود دارد مبنی بر این که پردازنده در بین تمام قطعات نقشی منحصر به فرد و اساسی در داشتن بهترین تجربه در بازیها را ایفا میکند. این دسته از کاربران در هنگام گزینشِ قطعات برای خرید هم سعی میکنند ابتدا بالاترین مدلهای موجود در بازار را به عنوان نقطهی ثقل سیستمِ منتخب برگزینند و سپس مابقیِ قطعات را بر اساسِ آن انتخاب کنند. حتی بسیاری از فروشندگانِ بازار سنتی کامپیوتر هم از همین رویه پیروی میکنند و خرید پردازندههای قوی را در هر ردهی بودجهای به قطعات دیگر ارجح دانسته و به کاربر توصیه میکنند.
در مقالههای راهنمای خریدِ زومجی در سالیان گذشته بارها منطق واقعی و شیوهی انتخاب ترکیبی متوازن و صحیح از پردازنده، مادربرد، حافظه و کارت گرافیک را برای کاربران شرح دادهایم، اما در اینجا قصد داریم با جزئیات و تفصیلِ بیشتری این موضوع را مورد بررسی قرار داده و راهکارهای کارآمد و اصولی را عنوان کنیم.
اولویتِ کاربرد و بودجه
همیشه اولین کاری که در شروعِ انتخاب قطعات به کاربران توصیه میشود، مشخص کردن پاسخ به دو پرسشِ اساسی است: یکی این که اولویتِ کاربری پیسی برای کاربرِ آن چیست و دیگر این که بودجهی کلی در نظر گرفته شده برای خرید این سیستم به چه میزان است. پاسخ به سوال اول سخت نیست و معمولا به چند دستهی کلی محدود میشود: بازی (Gaming)، تولید محتوا (Productivity)، پردازشهای محاسباتی (Compute)، اداری (Office)، پخش چند رسانهای (MultiMedia).
هر یک از کاربردهای فوق نیز با توجه به الگوی کاری و الگوریتمهای پردازشیِ ویژهای که دارند، ممکن است بار پردازشی خود را روی یک یا چند قطعه از قطعات اصلی سیستم بیش از قطعاتِ دیگر متمرکز کنند و در نتیجه باید آن قطعه را قویتر و با دقتِ بیشتر نسبت به قطعات دیگر انتخاب کرد. بازیها در اکثرِ موارد روی GPU چندین برابر فشار بیشتری نسبت به قطعات دیگر وارد میکنند و به همین دلیل هم اصطلاحا GPU-Bound هستند. به همین علت انتخابِ کارت گرافیکِ قدرتمند برای سیستمهای گیمینگ اولویتِ اصلی است و اهمیتِ آن غیر قابل انکار است. سیستمهای تولید محتوا هم بسته به نرم افزار میتوانند هم روی CPU و هم روی GPU بار پردازشیِ کامل ایجاد کنند و بنابراین انتخابِ این قطعات در این سیستمها اهمیت دارد، اما پردازنده در این سیستمها تا جای ممکن باید قویتر از سیستمهای بازی در نظر گرفته شود.
به همین ترتیب سیستمهای محاسباتی هم روی پردازنده تمرکز دارند و علاوه بر در نظر گرفتنِ ظرفیتِ بالایی از حافظه، ترجیحا پردازندههایی با تعدادِ بالا و هستههای زیاد برای آنها توصیه میشود و کارت گرافیک در آن نقشِ مهمی بر عهده ندارد. سیستمهای اداری و چند رسانهای هم با سخت افزارِ معمولی و حتی رده پایین مشکلی نخواهند داشت و بسته به نیاز هم برای پردازنده و هم کارت گرافیک مدلهای متناسب در نظر گرفته میشود. همان گونه که میبینید، پردازنده در تمامِ انواعِ کاربریها جایگاهِ اصلی را ندارد و تنها بسته به میزانِ پردازش و الگوی رایجِ استفاده در کاربردی که به آن تحمیل میشود باید گزینش شود. از آنجایی که موضوع بررسی ما در مورد پیسیهای مخصوصِ بازی است، ادامهی مباحث را با پیشفرضِ پیسی گیمینگ و سیستمهای مخصوصِ بازی دنبال میکنیم.
نقش پردازنده در بازیهای مدرن
در بازیهای امروزی بسته به موتور بازیِ استفاده شده و وظایفی که در آن برای پردازندهی اصلی تعریف شده، میتوان پردازندههای متفاوتی را توصیه کرد که از نظر توان و کارایی لزوما در یک سطح نیستند و برخی مدلها با ویژگیها یا معماری مشخص در ارائهی بهترین راندمان بر دیگران غلبه دارند. برخی سبکها مانند بازیهای استراتژی و MMO هم ماهیتا محاسباتِ نسبتا سنگینتری را به پردازنده تحمیل میکنند که نیاز به استفاده از یک مدل قویتر برای استخراج بالاترین نرخِ فریم در بازی را بیشتر میکند. در کل بعضی بازیها با پردازندههای ارزان قیمت هم در بالاترین نرخِ فریمِ قابل ابتیاع از کارت گرافیکِ شما اجرا خواهند شد و برخی نیز نیاز به پردازندههای نسبتا قدرتمند مثل سری Core i5 خواهند داشت. معدود بازیهایی هم وجود دارند که به علتِ رفتار موتور گرافیکی بازی یا سربارِ غیر معمولی که روی یک یا چند هستهی پردازنده قرار میدهند، برای اجرای کم وقفه و بهینهترین حالت نیاز به بالاترین ردههای CPU مثل سری Core i7 خواهند داشت.
حتما به خاطر دارید که در مقالههای بررسی راندمانِ بازیها در زومجی، برای هر بازیِ بررسی شده، به جز راندمانِ کارتهای گرافیک منتخب به حداقل پردازندهی مناسب برای اجرای بازی هم میپردازیم و به همین خاطر با مطالعه و جمعبندیِ آنها میتوان اطمینانِ خاطر بیشتری نسبت به پردازندهی مورد نیاز برای هر بازی یا گروهی از بازیهای مورد علاقه به دست آورد و خرید یا ارتقای سیستمِ جدید را بر مبنای آن قرار داد.
در اینجا به برخی از پردازندههای توصیه شده در بازیهای اخیر بر اساس مقالههای بررسی راندمانِ بازیهای پیسی در زومجی نگاهی میکنیم:
پردازنده حداقل و پیشنهادی برای برخی بازهای اخیر بر اساس بررسی راندمانِ بازیهای پیسی در زومجی |
|||
ردیف |
نام بازی |
حداقل پردازنده |
پردازندهی توصیه شده |
۱ |
Assassin's Creed: Origins |
Core i5-7600 |
Core i7-7700 / Ryzen 7 1700 |
۲ |
Call of Duty: WWII |
Core i5-4670 |
Core i5-7600 |
۳ |
Wolfenstein II: The New Colossus |
Core i3-4130 |
Core i3-6100 |
۴ |
Middle-earth: Shadow of War |
4130-Core i3 |
Core i5-4670 |
۵ |
Watch Dogs 2 |
Core i7-4770 |
Core i7-6900K |
۶ |
Titanfall 2 |
Core i3-6300 |
Core i3-6300 |
۷ |
Battlefield 1 |
Core i5-6600 |
Core i7-6700 |
۸ |
Gears of War 4 |
Core i5-6600 |
Core i7-6700 |
۹ |
Quantum Break |
Core i5-4670 |
Core i5-4670 |
۱۰ |
DOOM |
Core i5-6600 |
Core i5-6600 |
در جدولِ بالا حداقل پردازنده بر اساس متوسط نرخِ فریم به دست آمده در هر بازی توصیه شده و به دست آوردنِ تجربهی قابل قبول در بازی را با تنظیماتِ گرافیکی رده متوسط یا بالا تضمین میکند. اما پردازندهی پیشنهادی با بالاترین تنظیمات گرافیکی و کارتِ گرافیکی رده بالای GTX 1080 برای به دست آوردنِ بالاترین نرخ فریمِ ممکن در آن بازی توصیه شده است.
ترکیب پردازنده و کارت گرافیک
نگاهِ دوباره به تاثیرِ پردازنده در بازیهای بررسی شدهی زومجی این مطلب را یادآوری کرد که برای تمامِ بازیها و تمام تنظیمات و حتی گاهی اوقات قویترین کارتهای گرافیکی، همیشه نیازی به استفاده از قویترین پردازندههای بازار نیست. البته این موضوعِ مهم در مقالههای راهنمای خرید زومجی هم در انتخابِ بهترین قطعات در هر ردهی بودجهای تداعی دارد و عدمِ نیاز به پردازندههای گران قیمت بارها و به بهانههای گوناگون و در پاسخ به کاربران هم گوشزد شده است.
در مقالههای راهنمای خرید کامپیوتر در زومجی APU-های ایامدی در پایینترین رده برای سیستمهای مناسبِ بازی با گرافیک مجتمع توصیه شدهاند و به تدریج که بودجه افزایش پیدا میکند، از پردازندههای Core i3 در کنار کارتهای گرافیکِ رده پایین و رده میانی مثل GTX 1050 ti و GTX 1060 بهرهگیری شده است تا بهترین ترکیبِ قطعات با ارائهی بهترین نرخِ فریم در بازیهای جدید به دست آید. سیستمِ رده بالا هم حداقل با مدلهای Core i5 توصیه شدهاند و کارتهای گرافیکیِ GTX 1070 و GTX 1080 را در بر گرفتهاند. سرانجام در مقالهی پایانی هم پردازندههای Core i7 در کنارِ پرچمدارهای فعلی گرافیکِ دنیا یعنی GTX 1080 Ti به عنوانِ گزینههای منتخب برای بازی معرفی شدهاند.
در اینجا قصد داریم قطعات توصیه شده در هر ردهی بودجهای را با چیدمانی تازه و بر اساس کارت گرافیک و پردازندهی متناسب با آن فهرست کنیم تا همان اطلاعات در قالبی متفاوت و با تمرکز بر پیوندِ دو قطعهی اصلی و تاثیرگذار در پیسیهای مخصوص بازی قابل گزینش و ارزیابی باشند:
بهترین ترکیبِ کارت گرافیک و پردازندهی متناسب در هر ردهی بودجهای |
|||
کارت گرافیک |
پردازنده |
رده بودجهای |
|
GeForce GTX 1050Ti |
Intel Core i3-7100 |
پایین |
|
GeForce GTX 1060 |
Intel Core i3-8100 |
متوسط |
|
GeForce GTX 1060 |
AMD Ryzen 5 1500X |
متوسط |
|
GeForce GTX 1070 |
Intel Core i5 8400 |
بالا |
|
GeForce GTX 1070 |
AMD Ryzen 5 1600 |
بالا |
|
GeForce GTX 1070 |
Intel Core i5 8600K |
بالا |
|
GeForce GTX 1080 |
Intel Core i5 8600K |
حرفهای |
|
GeForce GTX 1080 |
AMD Ryzen 7 1700 |
حرفهای |
|
GeForce GTX 1080 |
Intel Core i7 7700K |
حرفهای |
|
GeForce GTX 1080 Ti |
Intel Core i7 8700K |
حرفهای |
در هر ردهی بودجهای ابتدا بهترین کارتِ گرافیک از بین کاندیدهای مطرح با نسبت قیمت به راندمانِ بالا در آن رده گزینش میشود و در اقدام بعدی هم بهترین پردازنده با توجه به قیمت و بالاترین راندمان در گسترهی متنوعی از بازیهای بررسی شده انتخاب و توصیه میشود. دقت داشته باشید که بهترین پردازنده در هر ردهی بودجهای لزوما قویترین پردازنده از نظر تعداد هستهها و قدرت اسمی در بنچمارکها نیست و توانِ بالای پردازشِ موازی در برنامههای محاسباتی یا ویدیویی هم صرفا به معنای راندمان بهتر در بازیها تعبیر نخواهد شد.
بررسی راندمان
در بخشِ بررسی راندمان سه مورد از بازیهای منتشر شدهی اخیر را با سه رده از پردازندههای نسلِ جدید اینتل و رایزن از ایامدی مورد ارزیابی قرار خواهیم داد تا تاثیرِ عینی انتخابِ پردازنده در راندمانِ آنها به بوتهی آزمایش گذاشته شود. رزولوشنهای بررسی شده در این مقاله شامل 1080p، همینطور 1440p یا 2K و رزولوشن 2160p یا 4K خواهد بود. کارت گرافیک ASUS Strix GTX 1080 Ti و آخرین نسخه از درایور گرافیکی انویدیا به شمارهی 388.59 در این بنچمارکها مورد استفاده قرار گرفته است.
مقاله مرتبط
Assassin's Creed: Origins شاید یکی از معدود بازیهای منتشر شدهی اخیر باشد که علاوه بر پردازش گرافیکیِ سنگین، فشار زیادی هم به پردازنده وارد میکند و راندمان در این بازی بین پردازندههای رده بالای Core i7 و پردازندههای رده میانی و ارزان قیمت تفاوتی فاحش دارد. علی رغمِ بروزرسانیهای متعدد بازی از زمان انتشار تاکنون و با وجود بهبود نسبی راندمانِ پردازنده و کاسته شدن از وقفههای کوچک و بزرگ در بازی، هنوز هم پردازندهای مانند Core i5-7600K تنها به خاطر نداشتنِ فناوری HT و فقدانِ هستههای مجازی، حدود ۱۵ درصد راندمانِ پایینتری نسبت به مدلِ قویتر دارد و پردازندهی دو هستهای Core i3-7100 هم ۲۷ درصد راندمانِ پایینتری را از کارت گرافیکِ حرفهای ما استخراج میکند که آشکارا گلوگاه شدنِ این پردازنده را نمایان میکند.
اوضاع در بازیِ پرطرفدارِ Destiny 2 بسیار بهتر است و پردازندهی رده میانیِ Core i5 میتواند تنها با اختلافِ ۲ درصد نسبت به پرچمدارِ نسل هفتم، راندمانِ عالی را از جانبِ پردازنده در بالاترین تنظیماتِ گرافیکی به نمایش گذارد. پردازندههای رده بالا و رده میانیِ Ryzen نیز از بابتِ پشتیبانی از کارت گرافیکِ پرجمدار چیزی کم نگذاشتهاند و اختلاف آنها با صدرِ نمودار ناچیز است. سرانجام ضعیفترین پردازندهی ما نیز توانسته با کاهشِ ۱۶ درصد در متوسط نرخِ فریم راندمانی قابل قبول را ارائه کند. برخلافِ بازی قبلی، در صورت داشتنِ پردازندهی Core i5 در Destiny 2 نباید از بابتِ راندمانِ پردازنده و گلوگاه شدنش نگرانی داشته باشید.
موتور گرافیکی این بازی محبوب در عینِ کیفیت و افکتهای پیشرفته در نسخهی پیسی، توانسته راندمانِ بالایی را به نمایش گذارد و از مزیتهای واسط گرافیکیِ مدرن Vulkan هم بهرهمند شده است. پر واضح است که این بازی برای اجرای ایدهآل روی پرچمدارهای گرافیکیِ ما به حداقلها راضی شده و پردازندهی ۲ هستهای Core i3 با دارا بودن ۴ رشتهی پردازشی یا Thread توانسته با اختلافِ تنها ۹ فریم پردازندهی صدرِ نمودار را تعقیب کند.
همانگونه که قبلا نیز در بررسی این بازی نتیجهگیری کرده بودیم، این بازی برای اجرای عالی تنها به یک Core i3 نسلِ جدید احتیاج دارد.
جمع بندی
اصولا هدف از طرح این مبحث پرداختن به نگاهی قدیمی و رایج در میانِ برخی کاربران و مخصوصا گیمرها بود که باور داشتند برای به دست آوردنِ بهترین راندمان در پیسی، حتما باید پردازندهای قدرتمند را در کنارِ کارت گرافیکِ متناسب با رزولوشن و انتظاراتِ خود از بازیهای روز قرار دهند. توصیههای مختلف مخصوصا در مقالههای راهنمای خریدِ سخت افزار قبل از این هم بارها اذعان کرده بودند که این برداشت دقیق نیست و نمیتواند در تمام موارد و تمامیِ عناوین بازیها اعتبار داشته باشد.
ما در توصیههای سخت افزاری خود در ردههای بودجهای مختلف با اولویت قرار دادنِ کارت گرافیک به عنوان مهمترین قطعه در پیسی مخصوص بازی، پردازنده را در درجهی دوم اهمیت فرض کردیم و سپس بر مبنای آن در طول ماههای مختلف مدلهای مختلفی از نسلهای جدیدِ پردازندههای اینتل و ایامدی را معرفی کردیم. اما در این نوشتار سعی کردیم با نگاه از زاویهای جدید ترکیبهای متناسب و برگزیدهی کارت گرافیک و پردازنده را به صورت یکجا و در کنار هم به صورت خاص مرور کنیم و دیدی کلی نسبت به آنچه که انتخابهای مناسبی برشمرده میشود ارائه کنیم. دیدگاهِ جدید قرار است تصوراتِ عامیانه در مورد تاثیر پردازنده در سیستمهای گیمینگ را تصحیح کند.
در بخش بررسی راندمان هم دیدید که در سه بازی مختلف از بازیهای جدید، نقش پردازنده در آنها همسان نیست و بنا به موتور بازی و وظایفی که در بازیها بر عهدهی پردازنده قرار میگیرد، میزانِ استفادهی آنها و فشاری که روی آن میگذارند هم متفاوت است. تجربهای که از سری مقالههای بررسی راندمانِ بازیهای پیسی به صورتِ نمونه در جدول گردآوری کردیم هم نشان میدهد که بیشترِ بازیها برای اجرای مناسب نیازی به استفاده از پردازندههای رده بالا و گرانقیمت ندارند و به اقتضای خود و تصمیمِ بازیسازان و میزانِ بهینه سازیِ انجام گرفته روی پورتِ پیسی، روی مدلهای پایینتر هم به خوبی اجرا خواهند شد. اما اجرای بازی روی پردازندههای اینتل و ایامدی هم از برخی اصول تبعیت میکند و تفاوتهایی دارند. پردازندههای Intel عموما به خاطر راندمانِ بالای تک هستهای در برخی بازیها پیشتاز هستند و تاخیرِ کمتری در دسترسی به حافظه دارند، در حالی که پردازندههای AMD با دارا بودنِ هستههای بیشتر میتوانند توانِ خود را در بازیهایی که برای پردازشهای چند رشتهایِ سنگین بهینه شده باشند به رخ بکشند و راندمانِ بالاتری ارائه کنند، هر چند که این اختلاف در بیشترِ بازیها زیاد نیست و بروزرسانیهای متعددی از سمتِ ایامدی برای بهبودِ راندمان در بازیهای جدید صورت گرفته است.
برای موفقیت در کسبوکارتان، باید همواره به فکر بهبود مهارتهایتان باشید. می توانید از نکاتی که در این سالها و از طریق تجربه بهدست آوردهاید، استفاده کنید و برای موفقیت تیمتان به کار گیرید. ۵ نکتهای که در زیر آمده است، در آیندهای نزدیک حتما به دردتان خواهد خورد.
اگر تیم خود را برای موفقیت برپا کنید، آن را تجربه خواهد کرد
موفقیت رهبر یک گروه بستگی به حمایت تک تک اعضای گروه از او دارد. اکثر افرادی که در مسند مدیریت هستند، تنها به فکر عملکرد خود هستند و کمتر به نیازهای فردی و شخصی افراد تیم میپردازند.
کارین شواِنبارت (Karyn Schoenbart)، مدیر اجرایی گروه ان پی دی (NPD Group) و نویسندهی مام بی ای (Mom.B.A)، در این باره میگوید: «موفقیت یک مدیر یا رهبر تنها به عملکرد او وابسته نیست؛ بلکه به موفقیت همهی افراد تیم وابسته است؛ بنابراین، مدلی که من در رهبری استفاده میکنم بیشتر بر مبنای کمک به بقیه افراد برای بهترین بودن و در نتیجه موفقیت تیم است.»
تغییر چینش سنتی سازمانها
جان دوناهو (John Donahoe)، مدیر اجرایی پیشین ایبِی (eBay) و مدیر اجرایی شرکت سرویس ناو (ServiceNow)، با چینش سنتی سازمانها، موافق نیست. در این نوع، چینش بر مبنای این است که فردی در بالاترین نقطه و افرادی در پایینترین ضلع مثلث قرار دارند. او میگوید: «چینش سنتی سازمانها بر اساس یک مثلث است که مدیر اجرایی در بالاترین نقطه قرار دارد و بقیه افراد در پایین آن هستند؛ اما مدلی که من آن را بسیار کاربردی و کاربردی میدانم، کاملا برعکس است. در بالاترین نقطهی این چینش، مشتریان قرار دارند که هدف ما خدمت به آنان است و این مشتری است که با کارکنان ما که جایگاه بهتری را در شرکت دارا هستند، در ارتباط است.
جان اضافه میکند: «کارکنان ما هستند که هر روز با مشتریان در ارتباط هستند و در نظر من آنها در بالاترین نقطهی این چینش قرار دارند. به عنوان مدیر اجرایی، جایگاه من پایینتر از آنان است.»
شناسایی افرادی که در کسبوکار یا زندگی شخصی به موفقیت رسیدهاند
به عنوان یک رهبر، می دانید که تشویق افراد برای پیشرفت، امری ضروری در کسبوکار است. در مطالعهای که توسط گالوپ انجام شده است، شرکتهایی که بیشترین مشارکت کارمندانش را دارد، از تشویق و ترفیع افراد به عنوان عاملی مهم در بوجود آوردن تعهد و مسئولیتپذیری استفاده میکند.
داگ داویدسون (Doug Davidson)، مدیر اجرایی و رئیس شرکت ساختوساز نیو ساوث (New South Construction Co.)، که یکی از شرکتهایی است که دارای رشد بسیار چشمگیری بوده است، میگوید: « طی تجربیاتی که بهدست آوردهام، نه تنها افراد را به خاطر دستآوردهایشان در کسبوکار، بلکه باید در قسمتهای مهم زندگیشان همانند تولد، قهرمانی، مراسمات و... تشویقشان کنیم. بیشتر مدیران به این نکته توجه دارند که این روش، آنها را به کارکنانشان نزدیکتر میکند و وفاداری و مشارکتشان را در کارشان بیشتر میکند.
آموزش افراد با یادگیری منظم و پیوسته
یک رهبر باتجربه، برای توسعهی فرهنگ کاری، در اغلب موارد به ایجاد محیطی که کارکنان آن همانند افراد یک جامعه به یکدیگر کمک میکنند، تلاش میکند. افراد به کار و وظیفهی بقیه اهمیت میدهند و از موفقیت همدیگر خوشحال میشوند. این نکتهای مهم برای داشتن یک کار گروهی عالی و جلب رضایت مشتریان است.
یکی از راههای ایجاد چنین فرهنگی، از طریق ایجاد آموزشهایی است که افراد را به یکدیگر نزدیک میکند و کار گروهی را افزایش میدهد.
مت پیتمَن (Matt Pittman)، مدیر فروش شرکت کُتاپکسی (Cotopaxi)، در این مورد میگوید:
هر جمعه، تمام افراد شرکت به مدت دو ساعت دور هم جمع میشوند و در مورد دستآوردهای خود در کسبوکار و هم در زندگی شخصی، صحبت میکنند. در نهایت جلسه با یک رویدادی تمام میشود که برای یادگیری نکات جدیدی است که شاید افراد دیگر تا بهحال آن را تجربه نکردهاند. تابهحال تجربیات جدیدی داشتیم؛ در مورد سفر کردن با بودجهی بسیار کم، کلاسهای نقاشی ، رفتن به کلاسهای موسیقی و مواردی از این قبیل که خارج از زندگی کاری است.
دادن فرصتهای بیشتر به افراد برای داشتن زندگی متعادل
در عصر جدید، نکتهی اساسی در موفقیت، شناخت دقیق در تعریف مشتریان است. به همین دلیل، بیشتر شرکتها، کارکنانشان را مهمترین مشتریانشان میدانند.
این بدین مفهوم است که کارکنان یک شرکت باید اهمیت بیشتری نسبت به مشتریان داشته باشند. در این راستا، یکی از این موارد، ارزش دادن به کارمند خود و دادن زمان کاری معنطف است. تحقیقات نشان داده است که امروزه، کارکنان به انعطافپذیری بیشتری در انتخاب مکان و زمان کار خود احتیاج دارند.
دادن انعطافپذیری به این مفهوم است که زمان کاری را برای کارکنان آزاد گذاشته و آنان برنامهی خود را داشته باشند. برای مثال، شروع کار در ساعت ۵ صبح و ترک کردن کار در ظهر است؛ بر خلاف ساعت کاری ۹ تا ۵ بعد از ظهر که در همهی شرکتها مرسوم است. مکان کاری هم در این موارد باید بهگونهای طراحی شود که کارکنان بتوانند در آنجا هر روز تجدید انرژی کنند و از کار کردن لذت ببرند. این باعث میشود تا آنها در محیط کاری خود بهتر عمل کنند.
بر اساس پژوهش جدیدی که استاد موسسهی آموزش عالی کسبوکار کلی از دانشگاه ایندیانا نویسندهی همکار آن بوده است، تغییرات اندک در سیستم تقسیم کلیههای اهدایی از افراد فوت شده میتواند منجر به افزایش تامین عضو پیوندی شود که این مسئله سبب افزایش پیوند کلیه در سراسر کشور میشود. رادنی پ.پارکر، استادیار مدیریت عملیات در کلی میگوید:
هرگونه افزایشی در منابع منجر به نجات جان دیگران خواهد شد.
او در ادامه میافزاید:
لیست بیمارانی که در انتظار دریافت پیوند کلیه هستند طولانی و روبهافزایش است. بسیاری از این بیماران در زمان انتظار برای پیوند درگیر روند گرانقیمت و ناراحتکننده دیالیز میشوند.
پارکر و سه پژوهشگر دیگر، سه فاکتور ریسک را که تفاوت جغرافیایی موجود در امر تامین کلیه از افراد فوتشده در سراسر ایالات متحده را توضیح میدهند، مورد مطالعه قرار دادهاند: کیفیت عضو، متوسط زمان انتظار برای اهدای عضو و میزان رقابت میان مراکز پیوند در منطقه.
آنها متوجه افزایش سالانهی قابل انتظاری در عضوهای تامینی شدند که بسته به مشارکت منطقهای یا ملی، طیفی از ۵۸ ( افزایش نیم درصدی از تمام کلیههای تامین شده ) تا ۱۷۴ ( افزایش ۲/۱ درصدی ) را در بر میگیرد.
در سال ۲۰۱۵، بیش از ۸۷ هزار بیمار کلیوی که در مراحل پایانی بیماری قرار داشتند، در حالی که درگیر دیالیز بودند (۳/۱۶ درصد از تمام بیماران دیالیزی در صف انتظار پیوند کلیه) جان باختهاند و در همان سال بیش از ۱۸ هزار پیوند کلیه انجام شده است که اکثر آنها از اهداکنندگان فوتشده تامین شدهاند. بر اساس اطلاعات مرکز ملی کلیه، در ایالات متحده، بیش از ۱۰۰ هزار نفر در انتظار پیوند کلیه هستند و هر ماه ۳ هزار نفر به این لیست افزوده میشود.
این مطالعه که در ژورنال Production and Operations Management منتشر شده است، از نخستین مطالعاتی است که به جای آنکه در پی تغییر تقاضا یا یافتن راههای گوناگون برای اختصاص دادن منبعی ثابت باشد، به فکر افزایش منابع تامینی کلیه است.
پژوهشگران اثرات تغییر سیاستی که در سال ۲۰۱۴ امکان عرضهی فوری کلیه با کیفیت پایینتر ( ۱۵ درصد کف ارگانهای در دسترس ) و بدون جستوجو برای بیماران در مناطق محلی را فراهم میکرد، بررسی کردند. آنها متوجه شدند که گسترش دامنهی جغرافیایی میتواند منجر به نجات افراد زیادی شود که در حال حاضر با توجه به مکان زندگیشان شانس کمی برای دریافت پیوند دارند. پارکر میگوید:
افزایش منابع از طریق القای اختلاف در زمان انتظار برای پیوند در مناطق متفاوت ایجاد میشود.
در ادامه میگوید:
بنابراین بیماران ساکن در نقاطی که زمان انتظار بیشتری دارند، از این افزایش سود خواهند برد؛ بدون آنکه اثر نامطلوبی در زمان انتظار مناطق مبدا ایجاد شود. بهطور کلی، فاصلهی زمان انتظار در نواحی مختلف، کاهش خواهد یافت.
پارکر و همکارانش نتیجه میگیرند که داوطلبان دریافت پیوند ساکن مناطق کم جمعیتتر ممکن است در ارتباط با کیفیت ارگان حق انتخاب بیشتری داشته باشند؛ چرا که زمان انتظارشان برای دریافت پیوند نسبتا کوتاه است.
در این ارتباط پارکر اضافه میکند:
زمانی که فردی فوت میکند و کلیههایی با کیفیت پایین در دسترس قرار میگیرند این کلیهها ممکن است برای پیوند تامین نشوند چرا که بیماران محلی میتوانند بهراحتی و بهمدت کوتاهی برای کلیهای بهتر صبر کنند.
پارکر اضافه میکند:
این کلیههای کم کیفیت در مناطقی که زمان انتظار برای پیوند بیشتر است مانند کالیفورنیا و نیویورک بسیار مطلوب هستند.
در ادامه میگوید:
بیمارانی که اکنون در مناطق متراکمتر (که زمان انتظار طولانیتری دارند) در بالای لیست انتظار جای دارند احتمالا زمان چندانی برای کلیهای که بعدا آماده میشود، ندارند؛ بنابراین آنها احتمالا کلیهای با کیفیت پایین را نمیپذیرند. اما بیماران این مناطق که در پایین لیست جای دارند، ممکن است متوجه این مطلب شوند که آنها با زمان انتظاری طولانی مواجه خواهند شد و ترجیح میدهند تا چنین کلیهای دریافت کنند تا اینکه بخواهند دورنمای سخت دیالیز چهارساعته برای سه روز در هفته آن هم بدون در نظر گرفتن هزینه و آسیب سلامتی را تحمل کنند.
کلیههای بهدستآمده از جسد در ابتدا برای افراد ساکن در یکی از ۵۸ منطقه خدمات اهداکننده سراسر کشور در دسترس خواهد بود سپس برای آنهایی که در محدوده گسترده ای از چندین منطقه خدمات اهداکننده قرار دارند و در نهایت در مقیاسی کشوری عرضه خواهند شد. رقابت میان ۲۷۲ برنامه پیوند در سطح کشور نیز در نتایج اثرگذار است.
۱۴ منطقه از مجموع ۵۸ منطقه ارائه خدمات اهداکننده، در سال ۲۰۰۹ ، ۱۲۹ کلیه یا کمتر را عرضه کردهاند؛ بنابراین اگر برخی از عضوها بهطور گستردهتر به اشتراک گذاشته شوند پیوندها تا حدی افزایش مییابند که گویی یک مرکز کوچک تا متوسط به شبکه افزوده شده باشد.
نتفلیکس بزرگترین سرویس استریم ویدیویی در جهان است. این شرکت سرویسهای خود را در ۱۹۰ کشور ارایه میکند و بیش از ۱۰۹ میلیون کاربر دارد و فیلمها و سریالهای خود را به ۲۱ زبان ارائه میکند. مهمتر از همه، نتفلیکس با پخش آگهی تجربهی کاربران خراب نمیکند. اما نتفلیکس چگونه پول در میآورد؟
نتفلیکس پر است از مجموعههای تلویزیونی فوقالعاده همچون «چیزهای عجیب» (Stranger Things) و «آینهی سیاه» (Black Mirror) و بهعنوان یک بیننده، قطعا کنجکاو هستید که بدانید نتفلیکس چگونه میخواهد قسمتهای بعدی مجموعههای تلویزیونی مورد علاقهتان را در اختیار شما قرار دهد. پس تا انتها زومیت را همراهی کنید.
نتفلیکس چگونه پول در میآورد؟
منبع اصلی درآمد نتفلیکس حق اشتراکی است که توسط کاربران پرداخت میشود و مبلغ این حق اشتراک بین ۸ الی ۱۴ دلار است. طبق گزارش درآمد نتفلیکس، مجموع دریافتی این شرکت از حق اشتراک پرداخت شده توسط کاربران به ۹۵۰ میلیون دلار در ماه میرسد. نتفلیکس از کرایهی دیویدی نیز ۳۰ میلیون در ماه بهدست میآورد. سود یا همان درآمد خالص نتفلیکس از این مبالغ دریافتی حدودا به ۴۳ میلیون دلار در ماه میرسد.
در مجموع، درآمد کسب شده توسط نتفلیکس در سال ۲۰۱۶ به ۸.۸۳ میلیارد دلار رسید و این در حالی است که انتظار میرود درآمد سال ۲۰۱۷ نتفلیکس به ۱۱ میلیارد دلار برسد. لازم به یادآوری است که نتفلیکس از پخش تبلیغات در شبکهی استریم ویدیویی خود درآمدی کسب نمیکند.
درآمد روزانهی نتفلیکس چقدر است؟
درآمد روزانهی نتفلیکس ۱.۴ میلیون دلار در روز است. نتفلیکس همواره از ارائهی آمار و ارقام دقیق در ارتباط با فعالیتهای خود طفره میرود؛ اما گزارشهای مالی این شرکت نشان میدهد که نتفلیکس در سهماههی سوم سال ۲۰۱۷ درآمد خالص ۱۳۰ میلیون دلاری کسب کرده که معادل ۱.۴ میلیون دلار در روز است.
توجه داشته باشید که این عدد تقریبی است؛ علاوه بر این، براساس درآمد این شرکت در فصول مالی مختلف، درآمد روزانهی این شرکت متغیر خواهد بود. اما میتوان با اطمینان گفت که روند کسب درآمد نتفلیکس ادامه خواهد داشت و این شرکت انتظار دارد که در سهماههی بعدی درآمد بیشتری کسب کند.
نتفلیکس برای محتوا چه مقدار هزینه پرداخت میکند؟
هزینهی پرداخت شده توسط نتفلیکس به مجموعهی تلویزیونی، فیلم و قراردادهای منعقد شده بستگی دارد. طبق ادعای نتفلیکس، این شرکت بر اساس میزان سود و زیان مبلغی در حدود ۷ الی ۸ میلیارد دلار برای محتوا هزینه میکند. این شرکت همچنین باید در چند سال آینده مبلغ ۱۷ میلیارد دلار بابت تعهدات مرتبط با محتوا ارائه شده در این شبکه پرداخت کند. این مبلغ شامل هزینههای مربوط به امتیاز پخش محتوا در این شبکه و محتوا تولید شده توسط نتفلیکس است. نتفلیکس در تولید سریالهای تلویزیونی بسیار خوب عمل کرده و سریالهای مختلف هزینههای مختلفی برای این شرکت داشتهاند.
مجموعهی Get Down از نتفلیکس با بودجهی ۱۲۰ میلیون دلاری به گرانترین سریال تلویزیونی تبدیل شده است. دو مجموعهی تلویزیونی پرطرفدار حال حاضر این شبکه نیز بسیار هزینهبر هستند. هزینهی تولید هر قسمت از فصل دوم مجموعهی «چیزهای عجیب» معادل ۸ میلیون دلار است و این رقم برای فصل دوم مجموعهی «تاج» (The Crown) به ۱۰ میلیون دلار میرسد.
نتفلیکس برای فیلمهای ساخته شده توسط این شبکه چقدر هزینه میکند؟
این شش فیلم پرهزینهترین فیلمهای ساخته شده توسط نتفلیکس هستند:
- درخشان (Bright) با هزینهی ۹۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷؛
- ماشین جنگی (War Machine) با هزینهی ۶۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷؛
- اوکجا (Okja) با هزینهی ۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷؛
- دفتر مرگ (Death Note) با هزینهی ۴۰ الی ۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷؛
- مرد ایرلندی (The Irishman) با هزینهی ۱۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸؛
اما این موارد استثنا هستند و هزینهی بالای آنها به حظور ستارهای سرشناس در فیلم یا استفاده از یک کارگردان خاص بازمیگردد؛ یا فیلم بر اساس مجموعهای خاص تولید شده است. برای مثال، ویل اسمیت ستارهی فیلم «درخشان» است و مارتین اسکورسیزی نیز کارگردانی «مرد ایرلندی» را بر عهده دارد. اما بهطور معمول بودجهی اختصاص داده شده به فیلمهای تولیدی نتفلیکس بهمراتب کمتر است. برای مثال، هزینهی تولید فیلم «اول پدرم را کشتند» (First They Killed My Father) به کارگردانی آنجلینا جولی تنها ۲۲ میلیون دلار بوده است. بهعنوان یک بازیگر جدید در عرصهی فیلمسازی، ممکن است نتفلیکس برخی شکستها را تجربه کند؛ اما این شرکت در تلاش است تا فیلمهایی مطابق سلیقهی مخاطبان تولید کند.
آیا نتفلیکس در حال از دست دادن پول است؟
از نظر فنی جواب مثبت است. جریان نقدی آزاد نتفلیکس در سال ۲۰۱۷ معادل ۲ میلیارد دلار بوده است. بدهیهای پولی این شرکت نیز معادل ۴.۸ میلیارد دلار است؛ با این وجود، نتفلیکس در فصول مالی مختلف در حال سودآوری بوده و رشد این شرکت همچنان ادامه دارد.
طبق ادعای نتفلیکس، این بدهی بخشی از راهبرد مالی این شرکت است. در حالی که نتفلیکس به رشد محتوای ساخته شده توسط خودش ادامه میدهد، دیدگاه خود مبنی بر کسب درآمد و هزینه کردن آن درآمد را ادامه میدهد و همچنان تلاش میکند تا مخاطبان بیشتری را به سوی خود جلب کند. اگر مردم مشتاق باشند تا هر ماه فیلم یا سریال جدیدی تماشا کنند؛ احتمال ادامهی اشتراک آنها در سرویس نتفلیکس افزایش مییابد. این استراتژی تاکنون جوابگو بوده و بهطور منظم در هر سه ماه ۵ میلیون نفر به جمع مشترکان نتفلیکس اضافه شدهاند.
هر زمان نیز که تولید یک فیلم یا مجموعهی تلویزیونی توجیه اقتصادی نداشته باشد، نتفلیکس آن را لغو میکند. برای مثال میتوان به درام The Get Down، مجموعهی طنز Girlboss و سریال تخیلی Sense8 اشاره کرد.
آیا الگوی تجاری نتفلیکس بقاپذیر است؟
هنوز مشخص نیست که آیا نتفلیکس میتواند کاری که تا کنون در حال انجامش بوده را ادامه دهد یا خیر؛ لیکن تا به امروز مدیران و سهامداران نتفلیکس از این الگوی تجاری راضی بودهاند. این الگوی تجاری به نتفلیکس کمک کرده است تا خود را با زمان تطبیق دهد. این شرکت کار خود را با کرایه دیویدی شروع کرد و ورود زودهنگام آنها به بازار استریم ویدیویی نیز موفقیتآمیز بوده است. در حال حاضر نیز نتفلیکس به کرایه دادن دیویدی و دیسکهای بلو-ری ادامه میدهد و این بخش کوچکی از کسب و کار این شرکت را تشکیل میدهد.
علاوه بر موارد فوق، نتفلیکس بهتناسب محتوی خوبی که ارائه میکند، هزینهی دریافتی از کاربران را نیز افزایش میدهد. اولین بار در سال ۲۰۱۴ حق اشتراک استاندارد نتفلیکس از ۸ دلار به ۹ دلار افزایش یافت، در سال ۲۰۱۶ نیز این مبلغ به ۱۰ دلار رسید و در سال ۲۰۱۷ این مبلغ به ۱۱ دلار رسیده است. اما با وجود گران شدن مداوم حق اشتراک، تعداد کاربران نتفلیکس بهطور منظم افزایش یافته که نشان میدهد (از دید کاربران) استفاده از سرویس استریم ویدئویی نتفلیکس ارزش این هزینه را داشته و میتوان در آینده نیز انتظار داشت تا حق اشتراک نتفلیکس افزایش یابد.
آیا نتفلیکس از شبکههای تلویزیونی بزرگتر خواهد بود؟
آنچه برای ما کاربران مهم است این است که نتفلیکس یک شرکت سودآور و با ثبات است که میتواند تا ۵ الی ۱۰ سال آینده به فعالیت خود ادامه دهد. نتفلیکس تنها اشتراکهای ماهانه ارائه میکند؛ وقتی خبری از اشتراکهای یکساله نیست، نگرانی از بابت از دست دادن پولتان نخواهید داشت. پس میتوانید بهراحتی بنشینید و برنامههای مورد علاقهتان را تماشا کنید.
نظر شما دربارهی نتفلیکس چیست؟ آیا فکر میکنید این شرکت از شبکههای تلویزیونی نیز بزرگتر خواهد بود؟
اچتیسی قصد دارد لامپی را با توانایی تشخیص افتادن در حمام تولید کند. این لامپ حبابی به همان سیستم تشخیص حرکت و مکان کاربر مورد استفاده در هدست واقعیت مجازی اچتیسی وایو مجهز خواهد بود. این لامپ حضور و حرکات انسان را تشخیص میدهد، در صورتی که برای فرد حین استحمام اتفاقی بیفتد و نقش زمین شود، نور این دستگاه روی فرد متمرکز شده و حسگرهای آن حیات فرد را تشخیص میدهد.
طرحهای منتشر شده از این دستگاه یک حباب یا لامپ همهکاره را نشان میدهند. این دستگاه به سرپیچهای معمول و استاندارد لامپها بسته میشود و به کمک حسگرهای متنوع و اینترنت اشیا عملکرد پیشرفتهای را از خود نشان میدهد.
از جملهی کاربردهای این لامپ باید به شناسایی لیز خوردن و افتادن افراد سالخورده در مکانهایی نظیر حمام اشاره کرد. معمولا حمام و سرویس بهداشتی برای چنین افرادی از جملهی خطرناکترین جاها است. احتمال سر خوردن در حمام بسیار بالا است و بنابراین وجود این دستگاه در حمام میتواند بسیار مفید باشد.
دستگاه مورد بحث به قابلیت تشخیص حرکت مجهز است و از این طریق متوجه افتادن افراد میشود. زمانی که فرد زمین میخورد نور به کمک آنتن موجود در دستگاه همسو شده و علائم حیاتی فرد را بررسی میکنند.
اچتیسی میگوید:
در سیستمهای تشخیص قدیمی سمت و سوی آنتنها ثابت بوده و تغییرپذیر نیستند؛ اما در این دستگاه آنتنها خود را روی فرد افتاده تنظیم میکنند.
این دستگاه دو تابشگر دارد که از هر دوی آنها برای تشخیص علائم حیاتی فرد استفاده میکند.
از این فناوری برای تشخیص کمتحرکی افراد در دستگاههای سلامتی نیز استفاده میشود. به طوریکه اگر فرد برای مدت زیادی بیتحرک بنشیند سیستم به او هشدار خواهد داد که بیش از حد کمتحرک است.
پتنت این محصول در ادارهی ثبت اختراعات آمریکا به ثبت رسیده است اما هنوز مشخص نیست که این محصول بخشی از محصولات اینترنت اشیاء اچتیسی خواهد بود یا اتفاقی که برای nest افتاد تکرار شده و گوگل این محصول را به نام خود خواهد کرد. با توجه به قراردادهای اخیر دو شرکت باید منتظر بود و دید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.
.: Weblog Themes By Pichak :.